بازسازی مفهوم امنیت 
14 ژانویه 2016 - 13:01
شناسه : 117917
بازدید 125
پ
پ

کمال کهنەپوشی

امنیت کشور با بحرانی نرم و بسیار جدی روبرو است و این تهدید نه از سوی نیروهای خارجی، بلکه توسط داعیه­داران وفا و دلسوزی و از درون رقم می­خورد. ابر­شرکت­های سد­سازی و راهسازی، مدیریت­های نا­شایست و اصرار­ها به خودکفایی اقتصادی…، وضعیت امنیت را در حالتی شکننده قرار داده­است و با توجه به عدم دوراندیشی و لحاظ نکردن ابعاد گوناگون مفاهیم امنیت، وضعیت موجود هر روز بیش از پیش رو به وخامت می­گذارد.

دگرگونی ساختارهای بین­المللی پس از جنگ سرد، مفاهیم امنیت ملی را دچار دگرگونی کرد. پیش از آن مفهوم امنیت به خصوص در بعد بیرونی آن با نیروی نظامی و توانایی­های جنگی گره خورده بود و در کل می­توان آن را در نوشته‌ی لیمپن (1983) به درستی دریافت که می­گوید: “یک ملت زمانی دارای امنیت است که در صورت اجتناب از جنگ بتواند ارزش­های بنیادین خود را حفظ کرده و در صورت اقدام به جنگ توانایی پیشبرد آن­ها را داشته باشد.”. کوشش سیری­ناپذیر کشورها در افزایش قدرت تسلیحاتی و نظامی خود نیز معطوف به همین معنا است.

مساله‌ی دیگری که در بعد امنیت درونی از دیرباز مورد توجه بوده، تحولات اقتصادی است که در آن استقلال مادی و خود­اتکایی اقتصادی از ارکان مهم پیشبرد مبانی امنیت ملی است. رفاه اقتصادی موجب ثبات سیاسی و اجتماعی کشور می­شود و هر کشوری برای تامین و تضمین امنیت خارجی خود نیاز به حد معینی از ثبات سیاسی و امنیت داخلی دارد که خود مستلزم توسعه اقتصادی است. دو مفهوم نان و جنگ از قابل­درک­ترین مفاهیمی است که اقشار جامعه نیز ارتباط معنایی آن را به خوبی می­فهمند و بر پایه‌ی آن­ها تفاسیر و تحلیل­های خود را بنا نهاده و دولت­ها نیز با بهره­جستن از آن­ها ثبات گرفته است.

پایان جنگ­سرد البته به معنی خط بطلان بر دو مفهوم نان و جنگ نبوده و نیست اما در این دگرگونی بین المللی مفهوم امنیت دچار تحولات بسیاری شده و ابعاد گوناگون زیادی به خود گرفت که یکی از مهم­ترین مشخصه­های آن نیاز به تبعیت جایگاه امنیت زیست­محیطی در رویکردهای امنیت ملی است. این مساله تا جایی اهمیت می­یابد که نگاه به جنگ و پیشرفت اقتصادی به هر قیمتی را دچار تغییر شدید کرده و اساسا بدون در نظر گرفتن محیط­زیست و لطمات اکثرا جبران­ناپذیر آن دستیابی به اهداف نظامی و توسعه‌ی اقتصادی دیگر به منزله مصالح عمومی و پیروزی تعریف نخواهد شد.

امنیت زیست­محیطی با تهدیداتی سروکار دارد که بیشتر نتیجه‌ی اعمال عمدی و غیرعمدی فعالیت­های اجتماعی و اقتصادی است که لزوما منشا آن­ها نیز درونی نبوده اما به شدت توانایی تهدید ساختارهای اجتماعی را داشته و البته در مقایسه با تهدیدات نظامی و فشارهای اقتصادی مثل تحریم­های غذایی، دارویی و … خیلی کند پیش می­رود، بنابراین برنامه­ریزی­های سیاسی برای مقابله با آن نیازمند زمان زیاد، دوراندیشی و تیزبینی گسترده­ای خواهد بود.

با این وصف نگاهی اجمالی به آن­چه ما ظرف مدت کوتاهی به بهانه‌ی­ پیشرفت و با توجیهات منفعت­مدار بر سر منابع خود آورده­ایم مساله را روشنتر خواهد ساخت.

به گزارش مرکز آمار ایران جمعیت کشور در سال 1390 به 75 میلیون و 150 هزار نفر رسیده­است که این جمعیت روزانه 50 میلیون تن زباله تولید می­کنند و تنها 5 در صد از آن به کارخانه­های بازیافت راه می­یابند و مابقی به روش­های قدیمی در دل زمین مدفون و یا در طبیعت رها می­شوند و البته مصرف سوخت این جمعیت به مصرف بنزین 23 میلیارد و 365 میلیون لیتر و مصرف گازوییل به 33 میلیارد و 800 میلیون لیتر در سال رسیده­است که البته این سوخت­ها همیشه استاندارد نبوده و هزاران نفر در سال بر اثر آلودگی آن­ها جان خود را از دست می­دهند و 35 درصد کودکان تهرانی دارای علایم آسم و آلرژی هستند. بر اساس برآورد بانک جهانی، آمار خسارت آلودگی هوا در ایران 8 میلیارد دلار است. مساحت جنگل­های ایران در 30 سال گذشته به نصف رسیده و ایران از لحاظ تخریب جنگل جزو 6 کشور اول دنیا و در بیابان­زایی از منظر عامل انسانی رتبه اول را داراست. از میان عوامل تخریب، می­توان به پدیده‌ی زمین­خواری که عمدتا در قالب فروش قانونی طبیعت توسط دولت­ها صورت گرفته و نیز به‌ آتش کشیدن جنگل­ها اشاره کرد.

از خشک­شدن دریاچه ارومیه به عنوان بزرگترین رخداد بیابان­زایی قرن 21 یاد می­شود. سالانه 5 میلیارد تن فرسایش خاک را داریم که بالاترین نرخ فرسایش خاک در دنیا است. میزان برداشت ایران از منابع آب زیرزمینی­اش 74 درصد است که بیش از 60 درصد برداشت از منابع زیرزمینی در شاخص فاجعه تعریف می­شود. 60 درصد کل ظرفیت سدهای صدها میلیون دلاری ما بدون آب مانده­اند و کارشناسان نتایج این سازه­های عظیم را به عنوان بزرگترین عامل بیابان­زایی، تهدید جدی اکوسیستم حوضه‌ی بالادستی با قطع بی­شمار درختان، زیر آب بردن حداقل 5000 هکتار از اراضی، فرسایش شدید خاک و خشک شدن رودها در حوضه‌ی پایین­دستی و خالی شدن مناطق روستایی و مهاجرت به شهرها نام می­برند. و همه و همه این مسایل باعث رشد نارضایتی­ای نوین در اقشار مختلف جامعه شده­است که نمونه­های آن­را در ارومیه، اهواز، شیراز و … شاهد بوده­ایم.

به هر روی با اتلاف این همه  منابع و دارایی تا کنون آنگونه که باید در مسیر منع و برخورد با متخلفین قدمی برداشته نشده­است در صورتی که با نگاهی اجمالی می­توان دریافت که ضررهای جانی و اقتصادی این اعمال بسیار سنگینتر از جنگ­ها است.

مطلب فوق در شمارە یک نشریە چیا بە چاپ رسیدە است.

ثبت دیدگاه

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.