در ماهنامه شماره 5 چیا مطلبی تحت عنوان “دن کیشوتهای طبیعت دوست ” به قلم آقای فرهاد شفیعزاده به چاپ رسیده بود که با توجه به رویکرد غیرمتعارف آن و تمسخر شیوههای متداول حفظ محیطزیست بهویژه از سوی سازمانهای مردمنهاد، قابلتأمل و مستلزم نقد نظری و تئوریک میباشد. قبل از هر چیز چاپ نظریات کاملاً مخالف و در تضاد با رویکرد اصلی ماهنامه چیا جای تقدیر است. همچنین از آقای شفیعزاده باید تشکر کرد که با صراحت و به شیوهای منطقی نظرات خود را تئوریزه نموده و از تز خود دفاع نمودهاند.
شفیعزاده: فعالیتهای انجمن سبز چیا کارایی ندارد
آقای شفیعزاده بهنقد رفتار عملی انجمنهای زیستمحیطی – انجمن سبز چیا – پرداخته و معتقدند فعالیتهای آنها “نهتنها نمیتوانند کارایی چندانی داشته باشند، بلکه … کارکردی عکس … را در پی میآورند.” به گفته ایشان:”سانچو “های معصوم محیطدوست گرد هم میآیند و کسی که سلاح خود را میشکند را به شوالیهی حیاتوحشدوستی مبدل میگردانند و اینگونه جلوه داده میشود که گویا نجات زمین با تغییر عادات و الگوهای فردی میسر است. کمپینها و نهادهای مردمنهاد تشکیل میشوند و با فعالیتهایی همچون کاشت درخت در مراتع و تبلیغ عدم شکار بیرویه، جمعآوری زبالههای تفریحگاهها، به تعبیر خود سعی در ارائهی نوعی الگوی مقاومت دارند.”
به نظر آقای شفیعزاده؛ گروههایی مانند انجمن سبز چیا تنها حس طبیعت دوستی خود را ارضا مینمایند
پرواضح است که نمیتوان با دیدگاه آقای شفیعزاده مخالف بود که گفتهاند: “اختاپوس سرمایه و دوره دیوانهوار مصرف، (با) غارت منابع برای تولید کالای زائد و بنجل بهگونهای غیرعقلانی همانند اغلب ساحتهای کلیت این برساخته، در تلاش است که جهان را به راههای درهمپیچیده با نبوغی موذیانه به مکانی برای ترانزیت هر چه سریعتر کالاها مبدل گرداند.” اما اینکه انجمنهای مردمی و زیستمحیطی که ایشان آنها را نه حتی “دن کیشوت “، بلکه “سانچو “های معصوم طبیعت دوست تشبیه کرده، بهعنوان آفریده و آلت دست مزدوران جهان سرمایهداری و امپریالیسم غارتگر مطرح نمودن، که معصومانه تنها حس طبیعت دوستی خود را ارضا مینمایند، هم دور از انصاف است و هم به چالش کشیدن بنیادهای انسانی جوامع محسوب میگردد.
نمی توان با توهمات با اختاپوس سرمایه مبارزه کرد
مگر نه اینکه در طول تاریخ بشری همیشه در برابر ستمگریها و چپاول و انواع نابرابریها، کسانی حتی با فدا کردن جان خود در برابر ستم و نا عدالتی قد علم کردهاند؟ بیگمان باید راههایی برای مقابله با اختاپوس سرمایه و شگردهای غارتگرانه آنهم وجود داشته باشد. تنها کسانی که دچار توهم و بدبینی افراطی گشتهاند ممکن است همه رویدادها را به عوالم شیطانی و جهان دیوانهها و اختاپوسها و دراکولاها نسبت دهند و در قالب و چهارچوب تنگ و تاریک و سیاه توهمات خود امیدی به تحولات زندگی و تغییرات شگرف جهان و پیشرفتهای فرهنگی و مدنی جوامع انسانی نداشته باشند.
تغییر نظم جهانی با شعارهای فرسوده ممکن نیست
بدیهی است دوستداران زیستگاه و طبیعت، بهتر از آقای شفیعزاده میدانند که “جهان سرمایه و سلاطین گنجدار جهان، علت اصلی فاجعه بوده و نمیتوانند حافظ محیطزیست باشند “، اما مگر میشود دست روی دست گذاشت و به هژمونی سیاسی، فرهنگی و اقتصادی “مالکین کرسی زرین ” تن داد و “دن کیشوت وار ” به فکر تغییر نظم جهانی و سرنگونی سرمایهداری و امپریالیسم و استقرار برابری و برادری و حکومت کارگری بود؟
ترویج فرهنگ پلید مصرفگرایی و فست فودی همهی مرزها را درنوردیده است
البته آقای شفیعزاده جایگاه خاورمیانه را بهدرستی ترسیم مینمایند که ” نهادهای سودجوی جهانی، با تبلیغات رسانهای این منطقه را دچار توهم توسعه نمودهاند.” بهتبع آن، مافیاهای بومی با زیر پا گذاشتن ابتداییترین اصول و بسیار خشنتر از رهنمودهای جهان توسعهیافته، با حرص و ولعی سیریناپذیر به جان طبیعت و آبوخاک و هوای منطقه و ممالک خود افتاده و هست و نیست ساکنان این سرزمینها را چپاول کرده و همزمان به کمک امپریالیسم رسانهای، مصرفگرایی صرف را به خورد مردمانی متوهم میدهند. البته ترویج فرهنگ مصرفگرایی و فست فودی در تمام کشورهای جهان واگیری داشته و همهی مرزها را درنوردیده است. این فرهنگ پلید، بیش و پیش از تعرض به جان انسانها به همه ابعاد گیاهی، جانوری، زیست بومی طبیعت، منابع و سرچشمههای طبیعی و حیاتی زمین و اتمسفر آن یورش برده و میرود تا فجایع بس خطرناکتری نصیب این کره خاکی گرداند.
جنبشهای سبز تا اندازهی زیادی نیروهای سود و سرمایه را مجبور به عقبنشینی نمودهاند
اما همزمان و به دنبال انقلاب صنعتی و پیشرفتهای تکنولوژیک که ابزار و امکانات تخریب طبیعت، انسان را جهت ارضا حس سودپرستی و بهرهبرداری بیشتر حریص و آزمندتر مینمود، افکار عقلانی و زیستمحیطی ظهور و گسترش یافت. جنبشهای سبز یکی پس از دیگری وارد میدان کارزار دفاع از محیطزیست شده و تا اندازهی زیادی نیروهای سود و سرمایه را مجبور به عقبنشینی نمودهاند. جنبشهای سبز، حرکتهای واقعی و ملموسی هستند که در نبود آنها خسارات بیشتری به منابع گوناگون زمین و زیستگاههای گیاهی – جانوری وارد میشد. کتمان تأثیر و نفوذ جنبشها، تفکر و گفتمان سبز بر قدرتمندترین جایگاههای سرمایهداری جهانی و نیز همه دول و نیروها و حتی افراد، همچون کتمان خورشید تابان است. از سر دولت این جنبش و گفتمان، معاهدهها و پیماننامههای جهانی زیستمحیطی بسیار مهم و حیاتی بین کشورها و سازمانهای بینالمللی منعقد گشته و تأثیرات بسیار بزرگی بر توقف روند تعرض بیمحابا به محیطزیست داشته و امید زیادی برای حفظ و نجات زمین و محیطزیست آن پدید آمده است.
آموزش مسائل زیستمحیطی به شهروندان کار آسان و کماهمیتی نیست
از دیگر سو شهروندان کشورهای زیادی ازجمله کشورهای توسعهیافته جهان سرمایهداری، اکنون با نسخههای سبز و زیستمحیطی خانه وزندگی خود را برنامهریزی مینمایند. ما نیز حقداریم با نسخههای سبز طبیعت و محیطزیست مناطق خود را بازسازی نماییم و از دنیای تاریک و ناآگاهی نسبت به زمین و زیستگاهمان فاصله بگیریم. آموزش و آگهی دادن مسائل زیستمحیطی به شهروندانی که از تعاملات زیستمحیطی زندگی امروز بیخبرند کار آسان و کماهمیتی نیست. تغییر، توسعه و تمدن امروز بشری، مدیون تغییر عادات و الگوهای رفتاری نامناسب به الگوهای مناسب افراد و تسری آن در سطح جوامع میباشد. اگر اینگونه نیست آیا رفتارهای شهروندی در رابطه با محیطزیست در کشورهای توسعهیافته سرمایهداری با شهروندان خاورمیانه یکسان است؟ مگر نه اینکه آنها (شهروندان دنیای توسعهیافته) هم از طریق “تغییر الگوها و عادات و شکستن تفنگهای شکاری و تشکیل کمپینها و نهادهای زیستمحیطی و مدنی و با فعالیتهای همچون کاشت درخت در مراتع و تبلیغ عدم شکار بیرویه و جمعآوری زبالههای تفریح گاهها و ارائهی نوعی الگوی مقاومت ” گفتمان شهروند متمدن و سبز اندیش را غالب نموده وزندگی هماهنگتری با محیطزیست انتخاب کردهاند؟
مبارزه زیستمحیطی بهانه نمیخواهد
همچنین نهادها و انجمنهای زیستمحیطی با وزن و پتانسیل خاص خود میتوانند و توانستهاند فشارهای زیادی به تخریب گران محیطزیست وارد آورده و دولتها و قانونگذاران را نیز وادار به تصویب و اجرای قوانین حافظ طبیعت و محیطزیست نمایند. کما اینکه روزبهروز امیدهای بیشتری در این مسیر مشاهده میشود.
اما مسئله این است که به بهانه اینکه تا زمانی که امپریالیسم و نهادهای جهان سرمایهداری و کمپانیها و مافیای زمینخواری صاحب قدرت هستند ” تبلیغ اخلاق محیطزیست دوستی ” کار عبثی است و راه بهجایی نمیبرد و کسانی که به شکستن تفنگ شکارچیای دلخوش میکنند، “سانچوهای معصومی ” بیش نیستند تا کی باید منتظر “راهحل واقعی و مبارزهی بیامان برای تغییر رادیکال در شیوهی تولید، عرضه، مصرف، انباشت و سود ” باشیم و طبیعت و جنگل و شکارچیان بیپروا و زمینخواران و نابود گران محیطزیست را به حال خود رها کنیم؟
دغدغههای زیستمحیطی، هرروز افکار و رفتار مردم بیشتری را به خود مشغول مینماید
تجارب انقلابهای ضد امپریالیستی، ضد سرمایهداری و شکست مفتضحانه مدعیان پروژهی دنیای بهتر و حکومتهای سوسیالیستی، کمونیستی و پرولتری و …، جوامع بشری را واداشته که به برنامهها و راهکارهای متمدنانه و آزادیخواهانه و دموکراتیکتر گرایش پیداکرده و تغییرات فرهنگی، روشنگری و راهبردهای اصلاح طلبانه را بیشتر مدنظر قرار دهند. در جغرافیای ما نیز طی چندین سال فعالیتهای زیستمحیطی از سوی شوالیههای قهرمان و طرفدار طبیعت و منابع آن، تغییرات فرهنگی قابلملاحظهای در سطح جامعه رخداده و دغدغههای زیستمحیطی، هرروز افکار و رفتار مردم بیشتری را به خود مشغول مینماید. احمد عزیزیای که اسلحه خود را میشکند و کاک طاهری که کبکش را از قفس آزاد میکند و آنها را به آغوش طبیعت بازمیگرداند و قفس خالی را می سوازند، روستائیانی که آتش جنگلها را زودتر از امدادرسانان خاموش میکنند، کودکانی که نهالهای کوچک را در همهجا میکارند، دوستانی که در نودشه به نگهبانی کل و بزها شبها را در ارتفاعات به سر میبرند، تیمارگران زخمهای حیوانات، حافظان زریبار و خیلی الگوهای تغییر دیگر، اصلاح و نمونههایی از شهروندان وارسته، فداکار و درواقع شوالیههای قهرمان این سرزمین مقدس هستند نه “دوستان خاله خرسه”.
چاپ شدە در شمارە 6 ماهنامە چیا، 15 فروردین 1395.
ثبت دیدگاه