ایرج قادری
آتشسوزیهای سریالی جنگلها در شهرستان مریوان، وارد مرحلهای دیگر از حماسه و تراژدی شده است. در یکی از این موارد جنگلهای اطراف روستای “دهرهوهران” در شمالیترین نقطه این شهر و دقیقه در کنار مرز با اقلیم کوردستان دچار حریق شد. این آتشسوزی از کنارههای پاسگاه مرزی “کهلهمله” شروعشده و صدها هکتار از جنگل و مراتع این سرزمین را در کام خود فروبرد. این آتشسوزی قریب به 6 شبانهروز در حالاتی بین کنترل شدن و شعلهور شدن، در حالی ادامه یافت که ده¬ها تن از اعضای انجمن سبزچیا، نیروهای مردمی و دهها تن از افراد انجمنهای سایر شهرها منجمله سنندج، پاوه، ثلاث و باباجانی، کامیاران وادارات بهویژه اداره منابع طبیعی درراه کنترل آن، تن فرسودند. نبرد فرسایشی مردم وادارات در این آتشسوزی، به خاطر به ثمر نرسیدن نتیجه در کنترل نهایی و نجات جنگلها بعدازاین حجم بالای از کار بود. جنگلهای نامبرده تقریباً از سال 86 طعمه حریق بوده و هرسال تا سوختن تمامی عرصه ادامه داشته و تمامی زحمات فقط توانستهاند سرعت آن را کاهش دهند. آتشسوزی اطراف روستای دهرهوهران هرسال تا کوههای مشرفبه روستای “ههنجیران ” ادامه مییابد و آنجا که دیگر جایی برای سوختن نیست خاتمه مییابد. در این آتشسوزی آنچه مشهود است حماسه مردمی برای جلوگیری از خسران است که با دستهای تاولزده و بدنی زخمی و تنی رنجور از کمآبی، نبود خوراک منظم و فعالیت شدید بدنی با افسوسی ژرف به پایان میرسد و نه عامل و نه آمری هنوز به سزای آنهمه تخریب نرسیده و حق تمامی ساعات مبارزه در گرمای شدید تابستان برای نگهداشت جنگلها، گرفته نشده است. حضور مؤثر افراد ادارات نیز غیر از اعضای دلسوز و زحمتکش اداره منابع طبیعی که از نیروهای آموزشدیده و فعال به شمار میآمدند در ابهام حضوری صرف جهت رفع تکلیف مافوق و ترس از بازخواست میباشد. بارها گروههایی از ایشان در محوطههایی دور از حریق دیدهشدهاند که گویی برای تفریحی اجباری آمدهاند و بعضی نیز که دلسوزانه یا بالاجبار مثل سربازان ارتش، تن به جدال آتش میدادند؛ به علت آموزش ندیدن، از فرط خستگی و با کارآمدی پاییندست از کار میکشیدند.
در مریوان اما هنوز آتشسوزی این جنگلها تمام نشده، ضجه جنگلهای مشرفبه روستاهای “کۆڵان و بهیهڵه ” ذهنها را به خود جلب کرده و با تمامی مقاومت، دوباره حجم وسیعی از جنگلها بهشدت آسیب میبینند. جنبه تراژیک این بحران این است که این جنگلها در چندین سال گذشته بارها مورد تجاوز غارتگران و دستهای ناپاک قرارگرفته است.
آنچه در انبوه سؤالات بیشتر از هر چیزی به پرسش تبدیلشده است این است که:
1: چه کسانی این جنگلها را آتش میزنند؟
یکی از پرسشهای متداول و البته بنیادین این روزها در میان مردم همین سؤال است که پاسخگویی به آن جسارت و تحلیلی جدی میخواهد که ظاهراً مسئولان مستقیم پاسخگویی به آن، اداره منابع طبیعی و با توجه به بحرانی شدن مسئله، فرمانداری و ارگانهای امنیتی و قضایی میباشند. کمکاری، سهلانگاری و چشمپوشی این ارگانها ظاهراً تا به امروز که آتشسوزیها ریشهکن نشده ادامه یافته و همین مسئله خود پرسشهای بیشتری را به دنبال آورده است. چرا در پی عاملین نیستند؟ یا اگر عاملی معرفیشده روند دادرسی آن به کجا ختم شده و روند آن تا چه مرحلهای ادامه یافته و نتیجه چه خواهد بود؟ آنچه عیان است هنوز کسی یا کسانی در این رابطه دستگیر نشده و اگر اینچنین امری صورت پذیرفته، روند بررسی شفاف نبوده و یا اعلان عمومی نشده و تا به اینک کارساز نبوده است.
لازم به ذکر است که محوریت بعضی از آتشسوزیها در کنار خطوط مرزی و پاسگاههای مرزبانی خود جای سؤال داشته و بسیاری اماواگر در پی دارد. چرا در محوطه اطراف ایشان جنگلها تقریباً هرسال آتش میگیرد؟ حتی معلوم نیست که دقیقه آتشسوزی خارج از نقاط مرزی و پاسگاهها را چه کسانی و با چه نیاتی آتش میزنند در حالی که اطراف تمامی پاسگاه های مرزی با تابلوهای هشدار دهنده عدم نزدیکی وحضور افراد غیرنظامی است و گرنه تیراندازی خواهد شد. چرا باوجود بیشتر بودن چوپانان و زغالگیران سنتی و ترددهای بیشتر مردم از کوهها در زمانهای نهچندان دور، با این حجم و تعداد از آتشسوزی جنگلها روبهرو نبودهایم؟ چرا در جنگ 8 ساله تحمیلی که این جنگلها زیر باران توپ و خمپاره و موشک و انواع دیگر مهمات جنگی قرار داشتند، با این فجایع در این حجم روبهرو نبودهایم؟
درست است که در این زمینه هنوز جوابهایی خردپسند و محکمه پسند وجود ندارد؛ اما آنچه عیان است طبیعی نبودن آتشسوزیهاست که بهیقین میتوان گفت که عامل قریب بهاتفاق آتشسوزیهای منطقه، به دست انسان صورت پذیرفته است و اکثر آنها عمدی و برای نیل به مقاصدی خاص میباشد. دیگر توجیهات پیشپاافتاده طبیعی بودن، عطش پرسشگری مردمان آگاه عصر رسانه را سیراب نخواهد کرد.
2- چرا جنگلها باید بسوزند و منافع چه فرد یا افرادی در سوختن و نماندن جنگلهاست؟
کشاورزان برای تغیر کاربری، زغالگیران برای افزایش تولید، رانتها و مافیاهای زمینخواری، پاسگاهها برای افزایش امنیت، مرغداریها برای کاهش تلفات و جلوگیری از مرگومیر مرغها، مانورهای نظامی و درگیریها، معتادین، تفریح گران، سیگاریها، دیوانگانی جهت ارضای بیماری درونی یا جلبتوجه و … را تاکنون بارها و بارها شنیدهایم اما سهم هرکدام از اینها چه تعداد و چه مقداری از حجم بوده است؟ آیا نمیتوان عاملیت آنها را پیجویی و ثابت نمود؟ در این حجم بالا چند نفر محاکمه شدهاند و روند دادرسی به کجا ختم شده است؟ این سؤال ارتباطی تنگاتنگ و پیچیده با پرسش اول دارد و میطلبد که کارگروهی ویژه با ریزبینی و عدم اغماض درراه آن قدم برداشته و خائنین به انفال و بیتالمال را با شدت برخورد، بر جای خود بنشانند که متأسفانه تاکنون چنین امری روی نداده و احتمالاً نابود گران عرصههای طبیعی با نیشخند، عرق جبین دلسوزان را نظاره میکنند. متأسفانه مجمع نمایندگان استان و بهویژه نماینده مریوان و سروآباد نیز آنگونه که باید و از ایشان انتظار میرفت، نمایندگی و وکالت جنگلها را از وظایف خود ندانسته و ظاهراً طی طریقی مینمایند که نهایت آن تذکری و گفتگویی در باب آن باشد نه تأثیری عینی و ملموس بر این روند نابودگر.
تا این دو پرسش اساسی که بیشتر از هرکسی پاسخگویی به آنها، متوجه مسئولین است با جوابهایی قانعکننده که درنهایت منجر به کاهش تعداد آتشسوزیها به سطحی معقول شود، موج شایعهها و بر دیگری نهادن عاملیت آتشسوزیها همچنان ادامه خواهد داشت. اگر کسی یا کسانی جسارت دستدرازی به منابع ملی و سرمایههای این مردم را به خود دادهاند، به خاطر کمکاری و عدم مدیریت اساسی و اصولی بخشها و سطوح مختلف مدیریت شهرستان است که چنان فضای امنی را برای این متجاوزان فراهم کردهاند و این تجاوزات قطعاً تا تغیر رویکرد ادامه خواهد یافت.
این مطلب در شماره ۱۱ ماهنامە چیا چاپ گردیده است.
ایمیل نشریه: chya.govar@gmail.com








ثبت دیدگاه