هایدگر زبان را خانه هستی انسان میداند که انسان در آن مسکن میگزیند کسانی که میاندیشند و کسانی که کلمات را میآفرینند محافظان این خانه هستند. زبان کوردی هم خانه چندین میلیون انسان است. هستند گویشورانی که به این زبان فکر میکنند اما برای این زبان که هویت خود را بر اساس آن شکل میدهند و بدان میاندیشند محافظان خوبی نیستند زیرا مالیات زبان خود را نمیپردازند، مالیات زبان پویایی بخشی زبان است. البته نباید همه محافظان زبان را با یک سنگ محک زد زیرا کم نیستند کسانی که سالها برای مجوز تأسیس آموزشگاه زبان کوردی پلههای ادارات و نهادهای متولی را بالا و پایین رفتند اما هیچوقت و در هیچ دولتی نتوانستد موافقت متولیان را جلب کنند. از طرف دیگر شاهد رشد بیرویهی صدور مجوز آموزشگاههای زبان خارجی هستیم که باعث میشود گویشوران زبان کوردی فکر کنند چقدر در خانه خود کوردستان غریب هستند. تابستان که فرامیرسد همه سراسیمه هستند که کودکان پرانرژی را چگونه سرگرم کنند. سرگرمی کودکان در فصل تابستان گاهی معادل صرفاً پر کردن وقت تلقی میشود. این تلقی غلط از اوقات فراغت موجب تهاجم فرهنگی شده است. تلقی کردن وقت فراغت بهعنوان وقت مرده و وقتی فقط برای گذراندن اصل همیشگی یادگیری را به دست فراموشی میسپارد. این تنها عاقبت نبود تعریف مناسب از وقت فراغت نیست. خانوادههایی که به فکر پر کردن هدفمند وقت فرزندانشان هستند در خلأ مدیریت زمان کودکان، فرزندان دلبند خود را در دام کارهای نادرست میاندازند. آنچه در این میان مشهود است نهادهای متولی نمیتواند وقت فراغت کودکان را غنی و حتی پر کنند. ضعف مدیریت غنیسازی وقت کودکان خانوادههای دغدغهمند را تنها گذاشته و آنها را مجبور میکند و کشدار و مریز در عرصه پرورش کودکان فعالیت کنند. نبود مکانهایی لازم و استاندارد و حتی نیمه استاندارد برای فعالیت کودکان آنها را روانه آموزشگاههای زبان میکند. بیشتر این روانه کردنها از سر ناچاری برای پر کردن وقت کودک و چشموهمچشمی بوده نه به هدف زبانآموزی. آموزشگاهها هم ازخداخواسته اصل را کسب درآمد قرار داده و بهشتی را برای خود متصور میشوند که از هر نوع نظارت رها هستند؛ زیرا خود ناظران هم خارج از آن دسته خانوادهها نیستند که دغدغه پر کردن وقت فرزندانشان را دارند اما دستشان بهجایی بند نیست.
اگرچه سن یادگیرنده موفقیت یادگیری در زبان دوم را تحت شعاع قرار میدهد اما سن تنها فاکتور یادگیری زبان دوم نیست بلکه عوامل دیگری ازجمله شأن زبان ازنظر فراگیر اهمیت ویژهای دارد برای مثال کودک کوردزبان که هنوز سن حساس یادگیری زبان را طی نکرده خیلی راحت زبان فارسی را یاد میگیرد چون بچهی همسایه و همبازی اصلیاش فارس زبان هستند و او هم سعی میکند فکر دوستش را بخواند و تا بداند دوستش حین بازی چگونه فکر میکند که در قایم موشک بازی موفق باشد و دستشان بهش نرسد.
اما آیا آموزشگاههای زبان انگلیسی میتوانند سائق یادگیری زبان را برای فراگیران فراهم آورند؟ آنچه که کودکان در کلاس درس با آن مواجه هستند حضور معلمی همزبان است. سؤال این است مربیای که توانش زبان انگلیسی او بیشتر از شاگرد برای مقابله با چالشهای زبان دوم نیست چگونه میتواند نقش مربی داشته باشد؟ در چنین حالتی مربی بیشتر نقش یک فرهنگ اصطلاحات را خواهد داشت. نباید فراموش کرد که زبان پدیدهای فرهنگی است و وجود زبان به شکل کامل وابسته به فرهنگ خواستگاهش بوده و بدون شناخت یک فرهنگ پشتوانه زبان نمیتوان ادعای دانستن آن زبان را داشت. آنچه که دانستن زبانی را به توانایی ویژه در یک فرد بدل میکند بخش شناخت فرهنگی دیگر است. اگر گفته میشود که دانستن یکزبان توانایی فرد را مضاعف میکند صرفاً به خاطر تکلم با زبان نیست بلکه به خاطر شناخت پشتوانه زبان است که در موقعیتهای مختلف فرد دست بالا را در ارتباط برقرار کردن و تصمیمگیری بهتر بهواسطهی شناخت بیشتر خواهد داشت.
حال باید بنگریم چند درصد از زبانآموزیهای ما به خاطر کسب شناخت و بهعنوان پلی به فرهنگ دیگر خواهد. نباید فراموش کرد در بحث تبادل فرهنگ فقط گرفتن نکات مثبت حائز اهمیت نیست بلکه آنچه در فرایند جهانیشدن اهمیت دوچندان دارد معرفی فرهنگ خود است تا به پذیرنده صرف بدل نشود و به دست خود قبر فرهنگ و زبان خود را نکند. اگرچه نهاد متولی در باب وظایف خود بهخوبی انجاموظیفه نمیکند به این معنی نیست که ما هم بیخیال شویم باید به فکر این باشیم که در کلاسهای تابستانه زبان فرزند ما چه تغییری رخ خواهد داد و مربی واقعاً نقش مربی را ادا خواهد کرد یا در موقعیت چالشی به زبان اول پناه میبرد و نقش فرهنگ لغت زنده را برای مطربی بازی خواهد کرد. از آن گذشته زبان اول خود را چقدر تقویت کردیم که برفرض یادگیری زبان دوم و فرهنگ پشتوانهاش و فراهم شدن تبادل فرهنگی و بده بستان زبان چه چیزی برای صادرات و قبولاندن بهشرط برتری بر فرهنگ مقصد داریم؟
جوانان ما از زبان دومی که میآموزند چه چیزی یاد میگیرند؟ استفاده از آن زبان برای تحرک بخشی پیکره زبان مادری – زبان کوردی – است یا واردکردن واژگان و دستور زبان دوم بدون عبور از صافیهای زبانی کوردی؟
زمانی که کودکان صرف رفتن به کلاس زبان میکنند نباید وقت مرده و تلفشده فرض بشه زیرا اگر درست هدف از زبانآموزی زبان دوم را ندانند تیشه به ریشه زبان مادری خواهند زد آنچنانکه اوکز معتقد است که نسل جوان رهبران هر نوع تغییر و ازجمله تغییر زبان هستند. لازم به ذکر است که تغییر بر مبنای شناخت یادگیرندگان خواهد بود و هرچه قدر شناخت کاملتر و بهتر باشد تغییر سازنده رخ خواهد داد.
این مطلب در شمارە یازدهم (شهریور ۱۳۹۵) ماهنامە چیا بە چاپ رسیدە است.










ثبت دیدگاه