اغتشاش هویت و خشونت علیه محیط‌ زیست
01 اکتبر 2016 - 10:22
شناسه : 119070
بازدید 156
پ
پ

%d8%b9%d8%af%d9%86%d8%a7%d9%86-%d8%ad%d8%b3%db%8c%d9%86%db%8cعدنان حسینی

بربریت محض است که بپرسیم فرهنگ به چه‌کار می‌آید. (پی­یر بوردیو).

تعریف نادرست و عامیانه از جایگاه اجتماعی یا اصطلاحاً (باکلاس بودن) مساوی است با مصرف بی‌رویه و سرسام‌آور ظروف یک‌بارمصرف حتی در مهمانی‌های رسمی خانواده‌ها (یکی از دلایل این رفتار بی‌اطلاع بودن از آداب، شرایط و ویژگی‌های پذیرایی رسمی است. چراکه در یک مهمانی رسمی کوچک‌ترین استفاده از ظروف یک‌بارمصرف، به‌ویژه سفره، توهین به میهمان شمرده می‌شود.) و یا گرایش به مصرف بسیار بیشتر از اندازه، مثل پخت و سرو چند نوع غذا در مهمانی‌ها که قطعاً مقدار زیادی از آن  باقی می‌ماند و دور ریخته می‌شود.

خود بهتر می‌دانید که این خواسته‌های کاذب بسیار بیشتر از حد نیاز، چه فشاری بر منابع محدود محیط‌زیست وارد می‌آورد.

بیگانگی کودک با نمادها و گنجینه‌های زبان مادری در حوزه‌ محیط‌زیست، به دشمنی و  تخریب طبیعت منجر می‌شود

تعریف بسیار سطحی، غلط و اشتباه از باکلاس بودن در حوزه زبانی آموزش و تحصیل، همدست شدن خانواده‌ها با نظام آموزشی تک‌زبانه که بر اساس حذف زبان مادری است را به دنبال دارد؛ یعنی به خاطر آموزش ندادن صحیح و اصولی زبان مادری آن‌ها که شکل افراطی و بسیار زیان‌بار آن، حذف کامل زبان مادری در ارتباط با بچه‌هایشان است؛ آسیب محیط‌زیستی این همدستی آن است که تجربیات و دانش عظیم طبیعت دوستی و محیط‌زیستی آن زبان به نسل‌های بعدی انتقال نمی‌یابد و پروسه آموزش طبیعی، قطع می‌شود. درنتیجه چون کودکان با نمادهای طبیعت و محیط‌زیست اطرافشان با کلماتی از جهان یک‌زبان بیگانه با آن محیط که برخاسته از بستر و کلیت فرهنگ و هویتشان نیست، سعی می‌کنند ارتباط برقرار کنند، هیچ‌گاه این ارتباط و تعامل عمیق، تاریخی، سازگار بافرهنگ محیط‌زیستی آن منطقه و به‌ویژه عاطفی نیست؛ بنابراین دچار نوعی بیگانگی با نمادها و گنجینه‌های زبانی و فرهنگی محیط‌زیست اطرافشان می‌شوند و نتیجه فاجعه‌بار این وضعیت، یک الیناسیون محیط‌زیستی هم هست که این فرد-که قربانی ندانم‌کاری‌های والدین به‌ظاهر دلسوز است- هیچ‌گاه طبیعت اطرافش را دوست نخواهد داشت و چه‌بسا به دشمن تخریبگرش تبدیل شود.

هویت مغشوش، افراد را با تظاهر و اداواطوار، به‌اشتباه‌ می‌اندازد که‌ حقوق دیگران و محیط‌زیست را ملک شخصی خود بدانند

یکی از علل اصلی این‌گونه عارضه‌ها، گرفتار شدن در دام عارضه بنیادی‌تری است به نام “وانمودگی” که نمود آن، سعی در نشان دادن افراطی آنچه نیستند و قبولاندن اجباری چیزی به دیگری و به‌ویژه به خود. درنتیجه در این مسیر، المان‌های فرهنگی و در بحث ما، محیط‌زیست قربانی می‌شود که در بالا به چند نمونه آن اشاره کردیم. این “وانمودگی “سبب اغتشاش هویتی می‌شود که یکی از نتایج آن این است که به “هر چیزی” به‌عنوان کالایی مصرف شدنی و برای به رخ کشاندن نگاه می‌کند؛ زیرا درک درستی از فرهنگ و محیط‌زیست به‌عنوان محیط زمینه‌ای آن ندارد و این بنیان کلی معرفتی مغشوش، خود را بیشتر به محیط‌زیست تعمیم می‌دهد و هرکدام از عناصر آن را منقطع و بیگانه از هم می‌داند. آب را بسیار بیشتر از حد نیاز مصرف می‌کند، پسماند و زباله بسیار زیادی تولید می‌کند، آلودگی صوتی و بصری بالایی به وجود می‌آورد، هر تفریحش در طبیعت، انبوهی از زباله رهاشده، از ریشه کندن  و به همراه آوردن گل‌های بسیار نادر و زیبا و به‌تبع آن تخریب زیادی به دنبال دارد؛ زیرا این افراد به قول بوردیو، در جستجو، کشف، تشخص و تمایز، هیچ نیازی به این ندارند که بداند باید به دنبال چه چیزی باشد.”فقط کافی است که فکر کند آنچه را او دارد و انجام می‌دهد، فقط مختص اوست یا مختص آن قشر اجتماعی است که او آن را مظهر طبقه  بالاتر می‌داند و خود را نیز در زمره آن‌ها می‌شمارد. وقتی به‌اشتباه به این نقطه می‌رسند، چنین کسانی چون تصور می‌کنند ممتاز و متمایزند، این امتیاز را برای خود محفوظ می‌دارند که‌ دیگر نگران تمایز و تشخص و تمایز خویش نباشند؛ زیرا آن‌ها می‌توانند با آسودگی همه‌چیز را  ازجمله کل محیط‌زیست و حقوق دیگران را از آن‌هم به مکانیسمی عینی شخصی تبدیل کنند و اصطلاحاً خود را متمدن جلوه دهند؛ اما چنین کسانی به دلیل اغتشاش بنیادینی که ذکرش رفت، تعریفش آن‌هم از تمدن و جایگاه اجتماعی، تشخص و والا مرتبه بودن هم مغشوش است.”او با درونی کردن مبارزه طبقاتی که قلب تپنده فرهنگ است، محکوم‌ به شرم، هراس و حتی نفرتی است که حضرت آدم بابت زبان، بدن و سلیقه‌های خویش احساس می‌کرد، بابت هر چیزی که به آن مجبور و مقید است، بابت ریشه‌های خود، خانواده‌اش، همگنانش و حتی گاهی زبان مادری‌اش که اکنون با مرزهایی از آن جدا می‌شود که از همه تابوها خدشه‌ناپذیرترند. “(بوردیو: ۱۳۹۱، ۳۴۳) پس کسانی که فعال حفظ محیط‌زیست‌اند و هرکس خود را ملزم به حفاظت از آن می‌داند، در بحث و گفتگو با این افراد، ابتدا باید سعی در نمایاندن هویت مغشوش آنان بنمایند و اشتباه بودن این‌گونه بنیان‌های معرفتی و جهان‌بینی را آشکار سازند و بعد وارد بحث اهمیت محیط‌زیست و پاسداشت آن شد.”اما وانمود کنندگان متظاهری که با اداواطوارها و “وانمود “به این‌که تصور آن‌ها درباره خودشان بسی بالاتر و فراتر از چیزی است که دیگران درباره آن‌ها تصور میکنند و آن‌ها ناچارند خودپنداره خویش را به همان اندازه پایین بیاورند (“پیاده شو”) لو می‌روند. (پیشین، ۳۴5).

این مطلب در شمارە یازدهم (شهریور ۱۳۹۵) ماهنامە چیا بە چاپ رسیدە است.

ثبت دیدگاه

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.