انتظاری37 ساله برای رفع تبعیضها و محرومیتها!
ظاهراً کمتر کشوری هست که بهاندازه ایران از توسعه سخن گفته باشد؛ اما صحبت از توسعه صرف، دیگر محلی از اعراب ندارد زیرا اکنون بحث اساسی بر سر توسعه پایدار است؛ یعنی توسعهای که نیازهای زمان حال را بدون اینکه تواناییهای آینده را در تأمین نیازهایشان به مخاطره اندازد، فراهم نماید؛ یا به زبانی سادهتر، توسعهای پایدار است که با معیارهای حفظ محیطزیست همراه و همگام باشد. درحالیکه بر طبق آمارهای جهانی، ایران در بسیاری از شاخصها نهتنها توسعهنیافته، بلکه در بیشتر موارد هم پس رفت و عقبگرد داشته است. بهعنوان نمونه میتوان به سقوط ده پلهای ایران در امر حفاظت از محیطزیست در یک دهه اخیر اشاره کرد.
در این میان مسئولین استان کوردستان نیز بیشتر از سایر استانها از توسعه میگویند و اگر به آمار افتتاح طرحها به مناسبتهای مختلف و در طول سال در استان کوردستان نگاهی بیندازیم، سالانه در استان صدها طرح افتتاح و به بهرهبرداری میرسند؛ اما چرا باوجود افتتاح اینهمه طرح! و گذشت 37 سال از انقلاب اسلامی و تعویض دولتهای مختلف، این استان همچنان جزو 5 استان همیشه محروم ایران در تمامی زمینهها بوده و با فقر و بیکاری دستوپنجه نرم میکند؟! و وضعیت در کوردستان بهمراتب بغرنجتر و مضاعف میباشد.
به نظر میآید اصولاً اعتقادی آنچنانی به توسعه استان وجود نداشته وگرنه مگر این استان چقدر جمعیت دارد که باگذشت 37 سال همچنان در تمامی شاخصها جزو محرومترین استانهای ایران با بیکاری بالا میباشد.
اما آنچه اکنون قابلتوجه و تأمل است، توجه به وعدههای انتخاباتی جناب آقای دکتر روحانی ریس جمهور و دولت تدبیر و امید برای توسعه استان کوردستان میباشد که با توجه به نزدیکی اتمام دوره چهارساله این دولت، متأسفانه ما همچنان شاهد تبعیضها، محرومیتها، بیکاری و رکود شدید اقتصادی و … در استان میباشیم و هنگامیکه آقای روحانی بیانیه ده مادهای در مورد اقوام را صادر کرد، بارقه امیدی در دل مردم کورد و استان کوردستان ایجاد شد و این احساس به وجود آمد بعد از گذشت سالها که دیگر شهروندانی درجهدو و سه نیستند و در مدیریتهای کلان کشوری و استانی میتوانند نقشی داشته باشند و خودی نشان دهند؛ اما دریغ و افسوس که حتی حق داشتن استانداری بومی برای این استان همیشه محروم قائل نبودند یا آن هنگام که آقای زاهدی استاندار منصوب کوردستان، صحبت از حفظ و احیای زریبار به میان آوردند و با جدیت وارد عمل شده و ستاد نجات بخشی زریبار را به ریاست خود تشکیل دادند، انجمنهای زیستمحیطی استان و بهویژه چیا، خوشحال و به این امید که فرد و افرادی این بار بهدوراز شعار و عوامفریبی میخواهند اقدامی علمی و عملی برای حفظ و احیای زریبار بردارند؛ بلافاصله دعوت عضویت در این ستاد را پذیرفت؛ اما متأسفانه دیری نپایید که ستاد نجات بخشی زریبار نیز کمکم از آن شور و اشتیاق اولیه افتاده و تعداد برگزاری جلساتش کمتر و کمتر میشود و دیگر از انجمن سبز چیای مریوان هم به دلیل اظهارات صریح و منتقدانه دعوت نمیشود (بنا به اظهارات کارشناسان، نجات زریبار بدون هماهنگی، استفاده از تجربیات و درگیر نمودن جوامع بومی محلی در اجرای طرحها، عملاً امکانپذیر نمیباشد).
اما آنچه بیش از هر چیزی عجیب و جلبتوجه مینماید این است که ریس ستادی که قرار است نجاتبخش زریبار باشد، اکنون به یکی از مدافعین اصلی و تمامقد احداث پالایشگاه در کنار زریبار تبدیلشده است! پالایشگاهی که بنا به اذعان اهلفن و اکثر قریب بهاتفاق کارشناسان و دوست داران محیطزیست، شلیک تیر خلاص مرگ زریبار میباشد.
حال با این تفاسیر و تعاریف، قضاوت را به شما خوانندگان گرامی واگذار مینماییم آیا باوجوداین حجم گسترده آتشسوزی جنگلها در استان، احداث دهها سد، احداث پالایشگاه در کنار زریبار (قطب توریستی غرب ایران)، احداث کارخانه سیمان در گلوگاه هه ورامان، آخرین رتبه کشوری در نبود راههای ارتباطی مناسب، بیکاری زیاد، عدم توجه به صنعت اکو توریسم و تأکید بر واردات صنایع آلوده به استان و …باز میتوان شاهد توسعه استان بود یا همچنان باید رنج محرومیت را به دوش کشید و حسرت اینهمه تبعیض و نابرابری را خورد؟
این مطلب در شمارە دوازدهم ماهنامە چیا، تحت عنوان سخن چیا بە چاپ رسیده است.







ثبت دیدگاه