امین عزیزی

آشنایی فرزندان ما با شیوه نوشتن و ادبیات زبان مادری بستگی به آموزش آنان در مدارس دارد. شوربختانه بعد از چندین دهه دولتها از پی هم آمده و رفتهاند و هیچکدام تاکنون سیاست عادلانهای در رابطه با فرهنگ و زبان اقلیتهای قومی اتخاذ نکردهاند. امسال هم مدرسهها در مهرماه در مناطق دارای زبان و فرهنگ غیررسمی در حالی گشوده شد که آموزش به زبان مادری عملاً ممکن نگردید. همچنین است تحقق نیافتن بسیاری از وعدههای انتخاباتی رئیسجمهور در چهارمین سال انتخابش در این خصوص!
ممنوعیت آموزش به زبان مادری در عصر حاضر از نوادر پدیدههای این جهان است. تعداد کشورهایی که در جهان این حق را از کودکان اقلیتهای قومی دریغ داشتهاند به تعداد انگشتان یک دست هم نمیرسد. تمام اعلامیههای جهانی حقوق بشری و حقوق زبانی و کنوانسیونها و قطعنامههای یونسکو و همچنین قانون اساسی کشور بر ضرورت و اهمیت آموزش به زبان مادری در مدارس تأکید داشته و نپرداختن به آن شامل نقض حقوق ابتدایی انسانها میگردد. قرآن کریم نیز در آیه (و من آیاته خلق السموات و الارض و اختلاف ألسنتکم و الوانکم ان فی ذالک الایات للعالمین)، اهمیت زبان را در حد خلق آسمانها و زمین ذکر فرمودهاند و آن را از علائم قدرت خداوند دانستهاند. بااینحال آموزش به زبان مادری و بهویژه زبان کوردی که قدمت آن حداقل به هشت هزار سال پیش برمیگردد، امروز در مدارس مناطق کوردنشین ناممکن است!
از سوی دیگر کارشناسانی که افت تحصیلی دانش آموزان را بررسی کردهاند بهصراحت به مشکلات کودکانی که در آرزوی آموزش به زبان مادری خود هستند، اشارهکردهاند. به نظر دکتر امیلیا نرسسیانس محقق و مدیر گروه انسانشناسی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران، “عدم تدریس به زبان مادری سبب شده است که افت تحصیلی در مدارس محل زندگی اقلیتهای قومی ایران افزایش یابد”. بااینحال جالب است که مدیران ارشد آموزشی کشور به نتیجهای دیگری دستیافتهاند و میگویند؛ افت تحصیلی دانش آموزان مناطق محروم! درنتیجه تغذیهی ناکافی بوده است. این مدیران مدعیاند که با اهدای یک لیوان شیر به کودکان مناطق محروم، خواهند توانست بر این مشکل عمومی فائق آیند! بر اساس این باور همهساله از ابتدا تا پایان سال تحصیلی در سطح مدیران اقتصادی مملکت بحث داغی برای تأمین نقدینگی همین یک لیوان شیر راه میافتد تا آنکه سال تحصیلی پایان پذیرد.
همچنین متأسفانه برخی از سیاستمداران؛ فرهنگ و زبان اقلیتهای قومی کشور را زیرمجموعه “خردهفرهنگ”، “زبانهای محلی، بومی” و “گویش” تعریف میکنند. حتی برخی از اعضا فرهنگستان زبان و ادب فارسی، هرگونه بحث درباره آموزش زبانهای غیر از زبان فارسی را عبور از خط قرمز دانسته و با اظهار ناخشنودی، به عباراتی مانند: “کار ما زار است ” ، “بسیار خطرناک ” ،”امری وارداتی” و “توطئه” اشارهکردهاند.
اما امیلیا نرسسیانس کارشناس امور کودکان دوزبانه این تعاریف را نادرست و غیرعلمی دانسته و معتقد است که “ایران کشوری است چند فرهنگی و چند زبانی و با توجه به تکثر فرهنگها و زبانها، به دلیل تحمیل تکزبانی، مشکلات عدیدهای درراه تعلیم و تربیت کودکان غیر فارس زبان به وجود آمده است”.
داریوش آشوری پژوهشگر و از صاحبنظران برجسته زبان نیز معتقد است؛ “امروزه این موضوع که فقط یکزبان ملی وجود داشته باشد و بقیه زبانها محو شوند دیدگاهی است که با ناسیونالیسم قرن نوزدهم اوج گرفت و به ایران هم آمد. ولی کشوری به وسعت ایران و با کثرت اقوام نمیتواند این قضیه را نادیده بگیرد که بخش بزرگی از این مردم که میلیونها نفر هستند به زبان دیگری سخن میگویند. فقط وجود یکزبان ملی نارضایتی ایجاد خواهد کرد. چنانکه در ایران هماکنون این نارضایتی ایجادشده است.”
یکی دیگر از پیشکسوتان فرهنگنامه نویسی به نام غلامحسین صدری افشار در رابطه با به حاشیه راندن زبانهای بومی در مصاحبه با خبرگزاری ایسنا گفته است:” سرکوب زبانهای بومی در ایران در عصر پهلوی به تقلید از ترکیه اتفاق افتاد، این یک مسئله تاریخی است. متأسفانه از دوره رضاشاه به تقلید از ترکیه این تفکر شکل گرفت که اگر ما روی یکزبان تأکید کنیم باعث وحدت ملی میشود. در آن زمان گفته شد در کشور ترکیه همه ترکاند و زبان آنها هم ترکی است. آنها این حماقت را کردند که بر زبان ترکی تأکید کردند و حتی حروف الفبای خود را تغییر دادند. سالها به اقلیتها فشار آوردند که نتیجهای هم نداشت و میبینیم که امروز سر بازکرده است.”
از دیگر سو، بسیاری از متفکران و کنشگران عرصه سیاست و فرهنگ بر این باورند که ایران از شانس بزرگ چندزبانگی برخوردار است و باید روز جهانی زبان مادری را به تقویم رسمی خود بیاورد و با آموزش این زبانها در مدارس، روح برادری و همکاری و اعتماد را ترویج دهد. دکتر ناصر فکوهی، انسانشناسِ برجسته ایرانی هم از تدریس زبان مادری در مدارس سخن میگوید و بر تقلیل زبان و فرهنگ قومیتها به فولکلور و ادبیات شفاهی، مخالف است و میگوید: «چگونه است ما زمانی که از فردوسی و مولوی و حافظ و سعدی، بهحق بهمثابه قلههای فکری اندیشه پارسی یاد میکنیم بحث فولکلور را پیش نمیکشیم؛ اما حاضر نیستیم بپذیریم که هریک از فرهنگهای قومی نیز دارای بزرگان و اندیشمندانی بودهاند که قلههای فکری برای بشریت به شمار میآیند”.
دکتر میرجلال الدین کزازی، استاد نامدار ادبیات فارسی نیز در رابطه با اهمیت آموزش زبان مادری در مدارس، بر این باور است که ترس از آموزش زبان مادری از بیخ نادرست است و ربطی به از بین بردن انسجام ملی ندارد. به باور کزازی زبانها و گویشهای اقوام، گنجینههایی بسیار گرانبها هستند. یادگارهایی هستند که از ایران کهن و نیاکان ما بهجامانده است؛ زیرا این زبانها و گویشها مانند “نیا” برای زبان پارسی و زبان پارسی به “نواده” آنها میماند.
دکتر کزازی با اشاره بهضرورت آموزش زبان اقوام باور دارد؛ “اگر زبان اقوام در مدارس آموزش داده شود، اندکاندک یک فاجعه فرهنگی که مدتی است رخ میدهد از بین برود. آن فاجعه فرهنگی هم این است که برخی خانوادهها آگاهانه یا ناآگاهانه میکوشند کودک را از زبان مادری خود بیبهره کنند”.
همچنان که پیداست با تمام این تفاسیر امسال نیز فرزندان اقوام غیر فارس زبان، از نعمت آموزش به زبان مادری خود محروم میگردند. هرچند آموزشوپرورش بااحتیاط و بیم فراوان اجازه داده است در برخی از شهرستانهای استان کوردستان، بهصورت آزمایشی آنهم نه در سطح اجبار، در برخی پایهها، کتابی به زبان کوردی تدریس شود. امیدواریم مدیران و صاحبان قدرت به نصایح و رهنمودهای مصلحانه صاحبنظران و کارشناسان و استادان و روشنفکران دلسوز کشور توجه جدی نمایند و ترس و بیم نابجای خود را به کناری نهند و به این باور بیندیشند که زبان فارسی با آموزش زبان اقوام در مدارس نهتنها آسیب نمیبیند بلکه صدچندان شکوفا میشود؛ و نیز باور داشته باشند کسب حقوق زبانی اقوام انسجام و یکپارچگی را نهتنها تهدید نمیکند، بلکه خمیرمایه همبستگیهای بیشتری خواهد گردید.
این مطلب در شماره ۱۲ ماهنامە چیا چاپ گردیده است.
ایمیل نشریه: chya.govar@gmail.com








ثبت دیدگاه