کاوه کوردستانی
اواخر قرن اخیر بود که توجه بشر به بحث امنیت زیستمحیطی بیشتر از گذشته و به شکل سازمانیافتهای موردتوجه قرار گرفت. امنیت زیستمحیطی شاخه جدیدی از مطالعات امنیتی است که درگیریهای ناشی از کمبود منابع طبیعی، فرسایش و آلودگی محیطی و پیامدهای امنیتی آن بر زندگی انسانها، زمینه تقویت این گفتمان را فراهم مینماید. صاحبنظران این مباحث باور دارند که تهدیداتی مانند گرم شدن زمین، نازک شدن لایه اوزون، بارانهای اسیدی، جنگلزدایی و سایر مسائل زیستمحیطی، آینده بشر را به مخاطره میاندازد و تمامی کشورها را با تهدیدات مشترک روبهرو ساخته است تا حدی که مسائل زیستمحیطی و اکولوژیک بر رفتار کشورها تأثیر میگذارد و رفتار آنها نیز پیامدهای زیستمحیطی خاص خود را خواهد داشت که این ارتباط دوطرفه و متقابل دو بعد حساسیت و آسیبپذیری را وسعت بخشیده است. اولین و بزرگترین علامت تهدید زیستمحیطی، محدودیت استفاده از منابع است که این محدودیتها در بیشتر مواقع منجر به درگیری میشود و احتمال به خطر انداختن امنیت ملی را بهشدت افزایش میدهد.
کاهش امنیت زیستمحیطی، زمینه تشدید جنبشهای اعتراضی
شوربختانه باید اعتراف نمود که دستاورد انقلاب صنعتی و تحولات مدرنیته، بحرانهای زیستمحیطی بوده است، بهنحویکه در این مدت شیوه بهرهبرداری دولتها از محیط با نگرشی اشتباه از توسعه و بهرهبرداری طمع کارانه ملت، باعث تخریبها و آلودگیهای زیستمحیطی و آشفتگی تعادل محیطزیست شده است. برآیند این کنشهای غلط، نابسامانیهای گوناگون در اوضاع زیستکره بوده که بارزترین آنها گرمایش کره زمین است. محدودیت استفاده از منابع نشانه تهدید امنیتی است و زمانی که مصرفگرایی افزایش مییابد و نظام سرمایهداری برای رسیدن به سود بیشتر در پی افزایش تولید است، تهدیدات زیستمحیطی به وجود میآید که این تهدیدات نزاع و درگیری را بر سر دسترسی به منابع افزایش میدهد و آینده محیطزیست و زندگی را به چالش میکشد تا جایی که به امنیت ملی لطمه میزنند و دولتها را تهدید میکنند. اینگونه از تهدید و عکسالعمل، چه در قالب امنیت ملی باشد چه در قالب امنیت بینالمللی، معمولاً نیرویهای نظامی را درگیر میکند و درگیری نیروی نظامی در بسیاری از مواقع منجر به جنگ میشود. البته توسل به جنگ نهتنها مشکل را حل نمیکند بلکه مشکل را وخیمتر میسازد، کما اینکه در کشورهایی که بر سر منابع درگیری صورت گرفته است، پیامدهای مضر آن تا سالهای سال به قوت خود باقی بوده و بوی متعفن آن هنوز هم به مشام میرسد. امروزه در سرتاسر جهان نمونههای مختلفی از جنگ و اختلافات داخلی بر سر محیطزیست و منابع طبیعی کمیاب، مشاهده میشود و متأسفانه روزبهروز این روند رو به گسترش است و در بسیاری از موارد امنیت زیستمحیطی تا حدی کاهشیافته که باعث مهاجرتهای اجباری شده است. تحت تأثیر همین فشارهای ناشی از کاهش امنیت زیستمحیطی، زمینه تشدید جنبشهای اعتراضی فراهمشده است، بهگونهای که تاب و طاقت مردم سر آمده و با کوچکترین جرقهای، آتشی شعلهور میشود که دود آن به چشم حتی جهانیان خواهد رفت.
باید امنیت زیستمحیطی بهعنوان یک ارزش در جهان، بازتعریف شود
مهاجرت در این شرایط یعنی تحت تأثیر فشارها برای مناطق مرزنشین از اهمیتی صدچندان برخوردار است، چراکه خالی شدن مرزها از جمعیت موجب بروز تهدیدات امنیتی بزرگتری میشود و امکان دارد زمینه بروز جنگهای بزرگی را فراهم آورد که جبران خسارت ناشی از آن سخت یا غیرممکن شود؛ بنابراین دولتها موظف هستند که تمام تلاش خود را برای بالا بردن امنیت زیستمحیطی در مناطق مرزنشین بکار گیرند تا این مناطق خالی از سکنه نشوند. امروزه در اکثر نقاط جهان، نگاه و توجه به امنیت ملی بدون در نظر گرفتن امنیت زیستمحیطی امکانپذیر نمیباشد و دولتها باید ملاحظات جدی زیستمحیطی را بهعنوان یک منبع تهدیدکننده امنیت ملی در نظر داشته باشند چون کاهش امنیت زیستمحیطی با بیثباتی و نزاع رابطه مستقیم دارد و بهدفعات مشاهدهشده است که با کاهش امنیت زیستمحیطی در هر منطقه، امنیت ملی آن منطقه بشدت به خطر افتاده و دولت دچار بحران امنیتی شده است. حالا دیگر وقت آن فرارسیده که کارشناسان دفاعی از ایدههایی که فقط بر استفاده از نیروی نظامی در رویارویی تنگنظرانه و خشونتآمیز تکیهدارند، دستبردارند و در فضایی سالم و تعاملاتی مناسب و خردورزانه با طرفداران محیطزیست در حفظ اکوسیستم همکاری داشته باشند و تلاش کنند تا امنیت زیستمحیطی بهعنوان یک ارزش در جهان، بهصورت قاعدهای اجتماعی و سیاسی درآید و جایگاه و نقش حساس محیطزیست برای تمامی بازیگران سیاسی آشکار شود. باید با در نظر گرفتن اهمیت امنیت زیستمحیطی، امنیت ملی بازتعریف شود و با شناسایی محدودیتهای رشد هر منطقه یا هر ناحیه اکولوژیکی که در آن زندگی میکنند مابین تمام اعضاء موجود در آن اکوسیستم، نوعی هماهنگی جمعی پایدار ایجاد کنند.
با نگاهی واقعگرایانه به مسائل، میتوان فهمید که امروزه ما انسانها با مشکلاتی دستبهگریبان هستیم که ظاهراً با تمدن انسانی ما عجین شده است و باید به این نکته توجه داشته باشیم که گذشته از تمام تدابیر سیاسی، اقتصادی و فنی، لازم است که درباره طبیعت انسانی، دگرباره به خودمان رجعت کنیم چون ما بی چراغ به راه افتادیم و برای فهم بحرانهای زیستمحیطی کنونی باید از ریشههایی آگاهی پیدا کنیم که ما انسانها را به اینجا رسانده و با چنین بحرانهای روبرو ساخته است تا شاید با آگاهی و ریشهیابی اشتباهات گذشته، مشعلی روشن بر سر راه خود قرار دهیم و راه مانده را با چراغ بپیماییم.
این مطلب در شمارە سیزدهم ماهنامه چیا به چاپ رسیده است.









ثبت دیدگاه