کاروان بهمنی
عضو کمیتهی کودکان و نوجوانان انجمن سبز چیای مریوان
شاید تاریخنویس نباشم. شاید کتب تاریخی مطالعه نکنم. ولی خوب میدانم که هر کشور سرمایهای برای خود دارد. شاید سرمایهی کشورها باهم تفاوت داشته باشند، اما میدانم نقطه مشترکی در میان همه سرمایهها وجود دارد و آن چیزی نیست جز کوشش عام برای حفظ آن.
وقتی به فردی میگویید چه چیزی دارید؟ او در جواب به نکات جالبی اشاره میکند و آن این است که تنها نمیگوید فرد معروفی داریم، بلکه اولین چیزی که به آن اشاره میکند مکانهای تاریخی و طبیعی کشورش است. مردم یک منطقه خوب میدانند که طبیعت مانند مادری است و همهی جانداران مانند بچههای آن. همه خوب میدانند که نابودی طبیعت، انقراض بشریت را در پی دارد. ولی کدام صدا آنقدر بلند است که آنها را از خواب غفلت بیدار کند؟!
این مردمان که در برابر طبیعت سر احترام فرود نمیآورند همان کسانی هستند که خود را به خوابزدهاند و نمیخواهند بیدار شوند. این شاید نظر من باشد و در عالم واقعیت کسی به آن توجه نکند؛ ولی با نظر همان پسر 10 سالهای که گفت: (با نابودی “زریبار” ما هم شرمسار میشویم)، موافقم. زریبار مانند مادری است برای ما و نابودی زریبار یعنی نابودی مادر خویش. این دریاچه که ما در اختیارداریم امانت است، باید نسل به نسل آن را مشایعت بنمایم تا بتوانیم شعور خود را حفظ کنیم.
به اندک پول و شغلی که قرار است با ساختن پالایشگاه به دست بیاوریم، ((نه)) بگویم. کدامیک از انسانها میتواند به خاطر پول مادر خود را نابود کند؟ کدام وجدان اجازه میدهد که این سرمایهی ملی را به خاطر اندک شغل و پولی از بین ببرد؟
اگر حالا این کار را انجام دهیم و حتی تصور کنیم که خودمان زندگی مطلوبی داشته باشیم آیا به پاسخ به بچههایمان در مورد این امانت اندیشیدهایم که چگونه میخواهیم جوابشان را بدهیم؟ میخواهیم بگوییم که ما امانت را صرف خرج خودمان کردهایم؟ دریاچه ارومیه چی شد؟
چه کسی سود آن را دریافت کرد؟ چه کسی زیان آن را پرداخت کرد؟ آیا تا حالا به این سؤالات اندیشیدهاید؟!
معلوم است که حتی به خودتان اجازه فکر کردن در این مورد نداده و نخواهید داد؛ البته برای کسانی که طمع دنیوی دیدههایشان را سیه کرده نه برای کسانی که آینده را میبینند. اگر کمی تفکر کنیم میبینیم زیان را خود مردم ارومیه درو کردند.
فردا اگر فرزندان ما بگویند دریاچه ارومیه چی شد، آیا واقعاً شرمسار نمیشویم که بگوییم به خاطر پول یا هر چیز دیگری آن را نابود کردیم؟
بیایید خاطراتمان را با زریبار رقم بزنیم؛ عقلمان را حیران آب زلال و صاف آن کنیم؛ از آن با جانودل محافظت کنیم.
بیاید همه باهم ((نه)) را به گوش عوامل ساخت پالایشگاه برسانیم. بیاید از ارومیه تجربه و مریوان را از سقوط طبیعت نجات دهیم.
این مطلب در شمارە سیزدهم ماهنامه چیا به چاپ رسیده است.









ثبت دیدگاه