ناصر کانی سانانی
دوازدهمین شماره ماهنامه چیا، پایانی بر یک سال فعالیت فرهنگی است که چهارفصل، 12 ماه، 52 هفته و سیصد و شصتوپنج روز را با ذکر و فکر طبیعت پشت سر نهاد و هر شمارهاش ادعانامهی مظلومانهای علیه آمران و عاملانی بود که ناجوانمردانه و خیره سرانه به زیستگاه عمومی تاختند و طبیعت بکر و زیبای این سامان را در پای بت آمال دنیوی خویش قربانی نمودند و نیز اعتراضنامه رسایی بود علیه آنان که میتوانستند از فجایع و وقایع جلوگیری کنند اما نکردند و بیتفاوت از کنار قضایا گذشتند.
اسناد مستند این ادعانامهها و اعتراضنامهها قد و قامت سوختهی ارتفاعات خاکستر شدن جنگلها و مراتع جزغاله شدن جانداران بیجان ریشریش شدن سر و سیمای فرازها و فروهای طبیعت آلوده شدن آبگیرها، آبخیزها و آبروها به نجاسات و پریشان شدن دشت و دمن و انواع سموم و … بود که تصویر زنده این تجاوزات و تعدیات و برملا کردن خطرات این تهدیدات در قالب عکس و مقالات آرایش و پیرایش ستونها و صفحات چیا بود که علیرغم بار سنگین محرومیتهای مادی و معنوی و ممنوعیتهای قدمی و قلمی تنها و تنها به همت و هدایت گردانندگانش ابراز و اعلام و اقامهشده است. آنان که از نشر و نگارش در این وانفسا آگاهی چندانی ندارند شاید به فرازی چیا و فرزانگی چیاکاران واقف نباشند اما اهلفن اهمیت این کار و عظمت این کارگذاران را نیک میدانند و آگاهاند که اینان مخلصانی هستند که در پیشگاه خالق طبیعت تعهد دادهاند که از صنعش هراست تا مائده خلقتش زمینه تداوم حیات مخلوقاتش را فراهم آورد.
در بستر این تقید تلاشی مجاهدت گونه با قلم و قدم آغازیده و در تداومش از جان و مال مایه گذاشته تا عبادت را در قالب خدمت به زیستگاه انسانها تجلی دهند. سزاست که به درازای یک سال بر این نستوه مردان آفرین گفت و گفتار و پندار و کردارشان را در چیا آویزه گوش آمیخته هوش و سرمشق خروش خویش کنیم و هم پا و همیار آنان در پیمودن این طریق حسنه باشیم.
سخن من در این شماره تنها در تأیید و تشویق چیا و چیاکاران نیست زیرا این خیل خجسته خو که ایلی از مشتاقان طبیعت را به همراه دارند چنان شیدا و شیفته بزم و رزم خویشاند که نیازی به آفرین و دستمریزاد من ندارند بقولی:
ز عشق ناتمام ما جمال یار مستغنی است
به آب و رنگ و خال و خط چه حاجت روی زیبا را
لپ مطلب اینکه وظیفه ما در قبال این منادیان و حافظان طبیعت چیست؟
آیا این مهم را تنها به همت آنان واگذاریم و درگذریم؟
آیا از ما حرفی و حرکتی در جهت فعل و فریاد آنان نیست؟
بهطور مسلم جواب این پرسشها و دهها سؤال دیگر در این زمینه روشن است. اگر ما به آموزههای دینیمان و به آموختههای فرهنگیمان که مایه مباهات و مقامات ماست مراجعه کنیم، میبینیم که مسئولیت و مأموریت حراست و حفاظت از زیستگه مشترک در زمره اولویتهاست که چون فرض عین بر همگان واجب میباشد. حال اگر قلیلی انسان نمای علیل الفکر و یا رزیل العمل به هر ترفند و توطئهای به ساحت این سفرهی الهی میتازند و با قلب و قدم سیاه خود این خوان پر مائده را ملوث و مکدر میکنند، تکلیف انسانی اسلامی ماست که از حریم خویش دفاعی جانانه بکنیم و اجازه ندهیم سرچشمه حیاتمان ملعبهی دست ثعلب صفتانی گردد که جز خود و منافع خود به هیچچیز و هیچکس حتی خدا و خلقتش هم رحم نمیکنند.
آتشسوزیهای مکرر جنگلها و مراتع این سامان را در نظر بگیرید؛ گو اینکه آنان که باید مسئولیت حفاظت از این سرمایههای ملی را بپذیرند، در طریق توجیه کوتاهیهای خود آسمانوریسمان به هم میبافند تا قضیه را ماستمالی کنند. بر همگان هویدا است که آمران و عاملان این نارها نامردمانی هستند که بودن خود را در نبودن دیگران میبینند. آنان خیره سرانه بر منبع اصلی حیات میتازند و همچنین آلایندگان طبیعت به انواع مکدرات و بهرهبرداران بیبنیاد از آبوخاک که غنای خویش را در فقر طبیعت جستجو میکنند و سرانجام مسئولان و دستاندرکاران که شرعاً و قانوناً در قبال طبیعت مسئول و نظام همه گونه ابزار قانونی و قدر قدرتی را در اختیارشان نهاده، اما بیتفاوت از کنار همه جفاهای روا شده به محیطزیست میگذرند و آنچه را که باید انجام دهند به وادی تعلل و فراموشی میسپارند. با این تفاصیل که در برابر ستمهایی که به طبیعت روا شده و میشود قطره از دریاست چه باید بکنیم مطرح میشود؟ تا جوابی برای فردایمان داشته باشیم که خالق از ما میپرسد که برای پاسداشت نعمتی که ارزانی شده بود چه کردید؟
به گمان من جواب در عین اختصار دربرگیرندهی یک عالم معنی است. رخت بیتفاوتی از تن بدر کنیم و چو انسانی متعهد و مسئول در برابر فضای حیاتیمان عمل کنیم و همره چیا و چیاکاران در صیانت از طبیعت و نعماتش بکوشیم و به گوش و هوش باشیم که داعش صفتان بر این گستره گذر نکنند.
ختم کلام با گریزی به تاریخ روایتی است که اساطیر و افسانهها را هم شامل است. در ورقی از این نقل که شاهنامه فردوسی نیز از آن مایه گرفته آمده است که زال از بدو تولد موهای سپید داشت و خردورزان آن را نشان درک و درایت والای نوباوه دانستند.
یک سال بر میلاد این سپید نشان گذشته بود که مراتب معرفت وی به منصهی ظهور رسید و همگان بر آن واقف شدند و بعدها پندار و گفتار این فرزانه حلالمسائل عامه گردید و از پشت وی رستمی پدید آمد که پاسدار مجد و عظمت ایران شد، نشریه چیا نیز در یکسالگی، چیرگی در ایفای مسئولیتی که برای خود مقرر داشته را به اثبات رسانده است. در خلال این یکسال قلمها و قدمها را در قبال شناخت و حفظ طبیعت به کار گرفته است و منشوری مزین انشا نموده که شایسته نقل در هر محفلی است. امید است مخاطبان این نشریه که رواست شمول همگان باشد، با درک اهمیت موضوع، عزم را با جزم تقویت و در حفاظت و حراست از فضای حیاتی کوشا باشند و بهعنوان گام نخست در این ره، یکسالهای را همرهی کنند که یک سده سخن در سینه دارد. باشد که از پس این درک و دریافت، رستمهایی پا به عرصه بگذارند که با دشمنان و دیوان و ددان ضد طبیعت درافتند و این گسترهی حیاتبخش را با الوان زیبایش حافظ باشند.
این مطلب در شمارە چهاردهم ماهنامە چیا بە چاپ رسیدە است.









ثبت دیدگاه