سلام اسماعیل سرخ
مقبل هنرپژوه در برگریزان 1362 در بوكان به دنيا آمد. در همان سالهای اوليه به كوه و طبيعت الفت بست و از همان زمان در ديواره بهرده زهرد و كوه ” تهرهغه” در هواي آزاد طبيعت سنگنوردی میکرد. كوهنوردي فعال را زير نظر زندهیاد “محمد اوراز” ادامه داد. در بهار 1381 در صعود به قله 8516 متري (لوتسه)[1] بهعنوان جوانترین فاتح لوتسه در جهان شناخته شد كه هيجده سال داشت، در تابستان 1382 كه دويست متري به صعود نهايي (گاشربروم 1)[2] نمانده بود ريزش بهمن صعود آنها را متوقف كرد و از اين فاجعه جان سالم بدر برد درحالیکه محمد اوراز با مرگ روبرو شد.
قله اسپانتيك 7035 متري پاكستان را به سرپرستي رضا زارعي صعود كردند و سرپرستي تيم جوانان را به آرارات تركيه عهدهدار بود. در بيشتر شهرهاي كوردستان، كلاسهاي كارآموزي كوهنوردي و سنگنوردی را برپا كرد. افتتاح ديواره گلو» در ليك بن پيرانشهر و گشايش 290 متر از 600 متر ديواره سنگي شيخ شرو قنديل از كارهاي شاخص اوست، كوهنوردي نوين كوردستان مديون آموزشها و راهكارهاي ايشان میباشد. اين اواخر میخواست جنبش مدني كوهنوردان كوردستان را در مبارزه عليه اعتياد سازماندهی كند تا زندگي ادامه يابد. هنر پژوه در روز پانزدهم آبان 1386 در حين آموزش سنگنوردی در قله بهرده زهرد سقوط كرد، خبري به سنگيني ابرهاي پاييز در شهرمان پيچيد، عليرغم واقعيت و عيني بودن آن، نمیخواستیم باور كنيم. مقبل هنر پژوه، عضو تيم ملي كوهنوردي ايران و جوانترین فاتح لوتسه در جهان سقوط كرده است و در حالت اغماء و بيهوشي كامل در بيمارستان اروميه بستریشده است. همه آرزومنديم اين آخرين يادگارهاي زندهیاد اوراز از ما گرفته نشود اما ضربه کاریتر از آن است كه فكرش را میکردیم. نزديك به 9 روز، مقبل با مرگ مبارزه کرد چون از مرگ بسي قدرتمندتر بود، در سقوط از قله گاشربروم 1 هم مرگ را باور نكرده بود به قول خودش در فراسوي دهليز مرگ به دريچه زندگي دلخوش كرده بودم؛ اما دريغا اين بار بايد ناباورانه مرگ مقبل هنرپژوه را میپذیرفتیم، 24 آبان قلب اين كوهنورد جوان از تپش بازایستاد و 25 آبان ماه با شركت نزديك به پنجاههزار نفر از همشهريان و كوهنوردان در قله بهرده زهرد به خاك سپرده شد.
آري! وقتیکه غم و حسرت از دست دادن انساني بزرگ، كوهنوردي جوان، هم نوردی صادق، شمارا در هم میتند و آزار و حسرت در اوج خود، تو را فرامیگیرد به حقيقت تفسير و تجزیهوتحلیل آن دشوار میگردد. نه قلم تواناي نوشتن آن را دارد، نه زبان گوياي واگويه كردن آن و نه حافظه هم به خاطر سپردن زوايايش. نمیدانیم اوراق تاريخ كوهنوردي ما چرا چنين بايد رقم بخورد؟! نخبگان ما، خوبان ما، هم نوردان ما، كه بايد در اوج راهگشایی مسائل اساسي باشند و آموزهاي بر آموزههاي كوهنوردي بيفزايند، ناباورانه در ميان شايستگي تمام از ميان ما بروند.
اما يك جاي كار لنگ است و حلقه ضعيفي در ميان كار وجود دارد كه هميشه ضربه ازآنجا خورده میشود و زندگی ما را از هم میگسلد. به قولي باز کوچکترین مسائل ايمني كوهنوردي رعايت نشده است. كوهنوردي علیرغم فرازوفرودش امروزه راه تعالي و گسترش آموزش و كيفيت را برمیدارد. واقعيت این است که علم بر جوهره ديالكتيك يعني علت و معلول تكيه دارد و کوچکترین بیتوجهی به مسائل عيني كوهنوردي، واقعیتها و توانهای خودمان، در اصل ستمي است كه بر اين ورزش انسانساز روا داشتهايم و ما كه ادعایي داريم و در اين ورزش دستي به كار، نبايد شاگردان، دانشآموختگان و جامعه را با صدمات بیشازحد مأيوس و دلزده كنيم. اين نه به معناي محافظهکاری است؛ بلكه واقعنگری جدي به اين ورزش كه همواره در كمين خطرات بسياري است. بار دگر جاي واكاوي است و رويكرد ديگر به كارهاي خود در زواياي پنهان كوهنوردي، عشق شرقي، ذهنيت احساسگرا، نبودن ريتم هماهنگ در درون و در گروه و شرايط ويژه، بايد جاي خود را به التزام و گردن نهادن به قواعد بازي بدهد كه درعینحال باور داريم آرامش در بلندیهاست و آسودگي در طبيعت، تماشا و گام نهادن بر چكاد کوهها لذتبخش و زندگي بخشيدن دوباره وقتي میتواند استمرار يابد كه بتوانيم همزيستي با آن را ياد بگيريم و انگیزه كارهايمان جدي و مسئولیتپذیری را سرلوحه كارمان بدانيم و نبايد سايه خوفناك مرگ را هر قدم نزدیکتر كنيم. پندار هر چه باشد كوه و كوهنوردي و سنگنوردی، عينيتي است آشكار، زمینبازی خاصي نيست.
ما مرگ جگرگوشههایمان را دوست نداريم، عزيزاني كه مصدر افتخارات، راهگشايي مشكلات، استاد و مربي و نخبگان ما، خوبان ما بودهاند. بیگمان بررسي و تحليل اين فجايع بههیچروی كار آساني نيست از دست دادن ضايعه اين فرهيختگان كوه و كوهنوردي و غار و غارنوردي به حقيقت براي ما غم بزرگي است كه در جامعه به نهايت محافظهکار ما، التيام و ترميم اين مصیبتها كار آساني نيست.
شرايط زماني و مكاني جامعه ما در به وجود آوردن نخبگان به حقيقت روند مناسبي ندارد. با تمام اين تفاصيل، مقبل هنرپژوه براثر آگاهي از ارزش و عظمت كوهنوردي كه از او به وجود آورده بود و پايگاه بلند كه در جامعه براي خود احراز كرده بود كه نمود آن تشییعجنازه مقبل با شركت جمعيتي نزديك به پنجاههزار نفر جمعيت، زبان در توصيف او ناتوان است.
بار اول كه او را ديدم براي آموزش كارآموزي كوهنوردي به شهرمان، ظاهري نيرومند و بسيار آراسته، وجودش از شور زندگي مالامال بود و هیچگونه كاستي در بنياد هستي او به چشم نمیخورد، موضوعي كه آموزش میداد نهتنها مسلط بود بلكه در ضمن آموزش بهنقد و تفسير آنهم میپرداخت، كلاسش به طرز معجزهآسا به دل مینشست و مخاطب را مجذوب میکرد و از كثرت به وحدت میکشانید، واژههايي كه به كار میبرد تأثيرگذار، ازاینرو بسيار روان و دلكش به نظر میآمدند. همه و همه اين خصوصيات، خود هنري بود كه از او هنرمندي مقبول ساخته بود كه براي همشهريانش و همه ملت كورد انساندوست داشتني به وجود آورده بود. خانهاش همواره پاتوق كوهنوردان و هنرمندان بود، در بيشتر شهرهاي كوردستان از ديواندره و سنندج گرفته تا مهاباد و پيرانشهر و سقز، کلاسهای كارآموزي و آموزش كوهنوردي را به انجام رسانيده بود. تأثير او به گسترش كوهنوردي نوين و مسائل فني در كوردستان، مثل روز آشكار است، چون قبل از او كوهنوردي كوردستان حالت عشيرهاي داشت و مسائل فني هم در ابتداي كار و اتكا به همان استقامتهاي سنتي بود.
آري اگر روزي پسلرزههای بعد از مرگ او فرونشست و آرام شديم بايد ارزيابي دوبارهاي از افكار انساني او آغاز كنيم كه در همين 24 بهار از عمر او چه تأثيري بر جاي گذاشت. من به ياد و خاطره دوست ازدسترفتهام مقبل هنر پژوه جوانترین فاتح لوتسه در جهان، وظيفه خود دانستم اين نوشته را تقديم دارم كه مجموع اين خصوصيات از او يك انساندوست داشتني ساخته بود كه او را دوست داشتیم. مقبل برای انسانیتر کردن زندگی تلاش نمود هرچند برای مردن خیلی جوان بود. مقبل کوهنوردی را غنای دیگر بخشید، 9 سال بعد از مرگ آن نازنین هنوز عنوان جوانترین فاتح قله لوتسه در هیمالیا (8540 متر) (با 18 سال سن) که در بهار 1388 صورت گرفت در جهان برای خود دارد.
2 – lhotse: لوتسه چهارمين قله بلند جهان در هيمالاياي پاكستان ارتفاع 8516
3Gasherbrum l : يكي از قلههاي بالاتر از هشت هزار متر در هیمالیای پاكستان ارتفاع 8068 متر
این مطلب در شمارە چهاردهم ماهنامە چیا بە چاپ رسیدە است.









ثبت دیدگاه