امید باتو کارشناس محیط زیست
رابرت بویل یکی از دانشمندان مشهور انگلیسی (دانشمند شکاک) میگوید؛ «وقتی با تلسکوپهای قوی به ستارگان و سیارات مینگرم و … هنگامیکه با میکروسکپهای دقیق، ساختار شگفتانگیز طبیعت را مشاهده میکنم و آن زمان که با چاقوی تشریح به مطالعه کتاب طبیعت میپردازم خود را با سراینده مزامیر همنوا میبینم و میگویم: خداوندا آثار تو چه متنوع و گوناگون است و تویی که با حکمت و تدبیرت همه را آفریدی»…
بدون شک جهان هستی دارای یک نظام و دیسیپلین مشخص بوده و بر اساس یک نظم خاص اداره میشود. این نظم خاص نتیجه محتوم و منطقی وجود یک خالق به نام خداوند قادر و متعال میباشد که برهان نظم نامیده میشود. یک نظام بسیار دقیق که در عین پیچیدگیها و ظرافت موجود، از یک سادگی بسیار ملموسی نیز برخوردار میباشد. نظم موجود در عالم خلقت، خود از یک مدل ریاضی پیروی میکند بهعنوانمثال همانگونه که در ریاضیات در هر شرایطی مجموع دو بعلاوه دو برابر چهار خواهد بود، هر رویدادی در جهان مادی، خودش نتیجه رویدادهای دیگری بوده و یا اینکه به رویدادهایی دیگر منتهی خواهد گردید.
موضوع شکار و کشتار حیاتوحش یکی از موضوعاتی است که قدمتی به درازای تاریخ بشر دارد. به استناد آییننامه اجرايي قانون شكار و صيد (مصوب 1346/10/29 هیئتوزیران و اصلاحيه 1374/1/30) شكار عبارت است از تیراندازی به پستانداران و پرندگان و خزندگان وحشي يا كشتن يا گرفتن يا تعقيب كردن آنها به هر كيفيت و وسيله و طريق. هرچند که این تعریف تقریباً تمامی جانوران وحشی را شامل میشود اما در عرف جامعه ما لفظ شکار صرفاً برای کشتن پستانداران و پرندگان بهوسیله اسلحه بکار برده میشود. شکار از قدیمیترین روشهای ارتزاق بشر بهحساب میآید. کشتن حیوانات در ادوار ماقبل تاریخ را شاید بتوان یکی از افتخارات طلایی نوع بشر دانست چراکه در این دوره انسان، غارنشین وحشی هنوز به تواناییهای خود پی نبرده است و درواقع بسیار ناتوان است لذا غلبه یک موجود ناتوان بر طبیعت وحشی و بکر میتواند دلیلی بر نبوغ و تواناییهای ذاتی وی محسوب شود. بهمرورزمان و با کشف راز و رمز آفرینش توسط انسان، همان موجود ناتوان دیروز توانست طبیعت وحشی را رام و مسخر خویش سازد. فارغ از این موضوع که تسخیر هستی و طبیعت به چه شیوهایی بوده؛ آیا خود هستی رام و مسخر انسان بوده و یا انسان باقدرت نبوغ خویش توانسته است آن را تسخیر نماید، آنچه مسلم است تفاوت ماهوی انسان امروز با انسانهای نخستین میباشد. انسانهای نخستین از قبل شکار و کشتن ابتیاع نموده و چنانچه شکار نمیکردند از بین رفته و نمیتوانستند در مقابل گرسنگی زنده بمانند. از طرف دیگر قدرت تخریبی انسان در زمانهای گذشته در مقابل توان خود ترمیمی محیطزیست (طبیعت) بسیار کمتر بوده یا به عبارتی آستانه تحمل طبیعت در مقابل بهرهبرداریهای انسان بسیار بیشتر بوده لذا آسیب جدی به محیطزیست وارد نمیشد؛ اما با رشد انسان و پیشرفتهای صورت گرفته درزمینهٔ علمی و تکنولوژی، نحوه اثرگذاری انسان بر روی طبیعت و محیطزیست نیز تغییریافته و با متمدن شدن انسان میزان و نحوه تخریب محیطزیست نیز سیر صعودی یافته است. این تعرض و دستاندازی به طبیعت تاکنون باعث انقراض گونههای گیاهی و جانوری زیادی گردیده است که بعضی از آنها صرفاً ناشی از دخالت مستقیم انسان بوده و بعضاً هم بهصورت غیرمستقیم به انسان بازمیگردد. از بین رفتن هرگونه در طبیعت درواقع از بین رفتن یکی از شاهکارهای خلقت میباشد که میتوان این گونهها را به شاخ و برگ درخت زندگی تشبیه نمود. هراندازه شاخ و برگ درخت را شکسته و از بین ببریم توان تولیدی درخت را کاهش و به سمت نابودی پیش بردهایم.
هرچند که تولیت صیانت و حمایت از محیطزیست به عهده سازمان حفاظت محیطزیست میباشد اما با توصیفات و تفاصیل فوق شبهات و سؤالات زیادی به میان میآید که تشریح و پاسخگویی به آنها در حوزههای دیگر ازجمله حوزه مسائل دینی، جامعهشناسی، روانشناسی، آموزشی، بهداشتی و … جای میگیرد. مثلاً باوجود پیشرفتهای صورت گرفته درزمینهٔ تأمین نیاز خوراکی و معیشتی انسان، آیا لزومی به کشتار و از بین بردن حیاتوحش وجود دارد؟ آیا به نام تفریح و ورزش میتوان موجوداتی که هرکدام در چرخه حیات و زنجیرههای غذایی رسالت مشخصی به عهدهدارند را از بین برد؟ نص صریح آیات قرآنی استفاده از منابع را برحسب میزان نیاز مجاز شمرده است تا جایی که حتی در بعضی شرایط خاص (اضطرار) حرام را نیز حلال میداند لذا استفاده از هر منبعی مشروط به نیاز استفادهکننده به آن منبع و در چهارچوب خاص خود مجاز خواهد بود؛ اما آیا کشتن به نام تفریح و لذتجویی مصداق نیاز است یا میتوان آن را از مصادیق بارز شهوترانی و قدرتطلبی دانست؟ آیا ستاندن جان از موجودی که خداوند به وی جان بخشیده است میتواند مصداق شرکورزی باشد یا خیر؟ آیا حذف گونههای جانوری و گیاهی که پویایی و اکتیویته طبیعت بر موجودیت آنها استوار بوده و هرگونه خللی در آن میتواند منجر به بروز بیماری و نقصان در سلامتی بهداشتی جامعه گردد، تهدید علیه بهداشت عمومی باشد؟ نگارنده اعتقاد دارد که باوجود تأکیدات مکرر قوانین تکوینی و تشریعی، عدم هیچگونه نیازی به گوشت و … شکار کردن دیگر کارکردهای را که در گذشته داشته ازدستداده است و امروز بهجرئت میتوان آن را ناهنجاری اخلاقی و اجتماعی نامید.
در علوم محیطزیست حداقل 6 تا 7 هدف عمده برای حفاظت از گونههای حیاتوحش تعریف میشود که عبارتاند از؛ ارزشهای اقتصادی، اخلاقی، تفرجی، اکولوژیک، تحقیقاتی (علمی) و زیباییشناختی و مذهبی.
هرچند که با توجه به وضعیت زیستگاهها و جمعیتهای حیاتوحش در کشور، نگارنده ازجمله کسانی است که با صدور مجوزهای شکار و کشتار حیاتوحش تحت هیچ شرایطی موافق نبوده و این موضوع را ظلم و چهبسا خیانت بزرگی به زیستبوم کشور و نیز نسلهای آینده میدانم. خوشبختانه بهپاس اقدامات صورت گرفته توسط مردم در استان کردستان و فرهنگسازیهای انجامشده در خصوص تقبیح، تحریم و مذموم دانستن شکار، مدت 3 سال است که مجوز شکار و کشتار حیاتوحش در استان کردستان صادر نگردیده است. این موضوع هرچند که جای تقدیر و تشکر داشته و میطلبد حداقل در یک بازه زمانی 10 ساله (پسازآن نیز مجدداً تمدید شود) هیچگونه برداشتی از ذخایر ژنتیکی صورت نگیرد اما نبایستی صرفاً به عدم صدور پروانه بسنده نمود. بلکه همراه با عدم صدور مجوز در این مدت موضوع فرهنگ حذف شکار و کشتار در استان کردستان در دستور کار نهادهای ذیربط از یکسو و جامعه مدنی و سمنها از سوی دیگر قرارگرفته و موارد دیگری ازجمله بوم گردی (اکو توریسم)، پرندهنگری، تحقیقات علمی، استفاده از حیاتوحش در روشهای بیولوژیکی مبارزه با آفات و … را بهجای پدیده شکار (که با توجه به جمعیتهای بسیار شکننده و آسیبپذیر حیاتوحش که بهسوی انقراض میرود میتوان شکار را یک ناهنجاری اخلاقی و اجتماعی نامید) ترویج و تنشیر نمود.
این مطلب در شمارە چهاردهم ماهنامە چیا بە چاپ رسیدە است.









ثبت دیدگاه