ایرج قادری
امروزه دیگر حرکتهای زیستمحیطی را نمیتوان حول محورهای مربوط به حقوق حیوانات و پایش تنوع زیستی و تلاش جهت حفظ گیاهان و جانوران تفسیر نمود. هرچند دیدگاه غالب مردم ایجاد ارتباط آنها فقط با این مسائل است و حاکمیت نیز در هرجایی سعی در کانالیزه نمودن فعالیت آنها در دایره تنگ مربوط به مسائل طبیعت ورای انسان مینماید و این تأویلات نیز تا حدی از سوی فعالین عرصههای مختلف فرهنگی و اجتماعی مورد تائید قرارگرفته است اما واقعیت این است که در نظم نوین جهانی با پیچیدگیهای بیشمار و ارتباطات ناگسستنی مفاهیم و واقعیات آن، انتظاری چنین تکبعدی, دیگر نهتنها کارآمد نبوده بلکه سد راه پیشرفت همهجانبه خواهد بود.
بالاخره صدای طبیعت درآمد
واقعیات موجود در کشوری مثل ایران و زخمهای مدیریت بر پیکره محیطزیست شاید نشاندهنده چرایی دوری گرفتن سیاسیون و مدیران از محیطزیست و به طبع آن تشکلها و مفاهیم زیستمحیطی باشد. این البته یکروی سکه بوده و عدممداخله جدی و سازمانیافته متخصصین و فعالان این عرصه با جَورها و چشمپوشیهایی که در قبال طبیعت صورت گرفته است نیز سوی دیگر سکه میباشد. در این وادی همیشه با اوهام، تئوریها و آماری مبهم روبرو خواهیم شد که منجر به نتایج فاجعه باری شده است و شاید اصل ابهام در این وادی دروازهی سودهای کلانی باشد که در این راه نهتنها کیسه افراد که باورها و دهان ایشان را نیز بسته نگاه داشته است. در این میان صدای تعداد معدودی از آگاهان و دلسوزان که سعی در هشدار و آگاهسازی داشتهاند ظاهراً بهجایی نرسیده تا اینکه بالاخره صدای خود طبیعت درآمده است.
بعد از پایان جنگ سرد بسیاری از مفاهیم بشری دچار تغیر و دگرگونی شد و مسائلی نوظهور در باب امنیت کشورها پا به عرصه وجود گذاشتند تا جایی که شکلی نوین از زندگی، سیاست، رفاه و امنیت متولد شد. از آن دست از مفاهیمی که هنوز هم برای بشر تازگی داشته و هرروز تبعات متفاوتی از آن بر زندگی بشر نمایان میشود، مفهوم محیطزیست است که در حوزه امنیت کشورها خودنمایی میکند. این مسئله در کشورهای همسایه ایران و خود آن بهروشنی مبین نوع تازهای از تبعات و شیوه زندگی است.
بدون امنیت زیستمحیطی، دستیابی به اهداف نظامی و توسعهی اقتصادی دیگر بهمنزله مصالح عمومی و پیروزی تعریف نخواهد شد
امنیت کشور با بحرانی نرم و بسیار جدی روبرو است و این تهدید نه از سوی نیروهای خارجی، بلکه توسط داعیهداران وفا و دلسوزی و از درون رقم میخورد. ابرشرکتهای سدسازی و راهسازی، مدیریتهای ناشایست و اصرارها به خودکفایی اقتصادی…، وضعیت امنیت را در حالتی شکننده قرارداده است و با توجه به عدم دوراندیشی و لحاظ نکردن ابعاد گوناگون مفاهیم امنیت، وضعیت موجود هرروز بیشازپیش رو به وخامت میگذارد.
دگرگونی ساختارهای بینالمللی پس از جنگ سرد، مفاهیم امنیت ملی را دچار دگرگونی کرد. پیش از آن مفهوم امنیت بهخصوص در بعد بیرونی آن با نیروی نظامی و تواناییهای جنگی گرهخورده بود و در کل میتوان آن را در نوشتهی لیمپن (۱۹۸۳) بهدرستی دریافت که میگوید: “یک ملت زمانی دارای امنیت است که در صورت اجتناب از جنگ بتواند ارزشهای بنیادین خود را حفظ کرده و در صورت اقدام به جنگ توانایی پیشبرد آنها را داشته باشد.”. کوشش سیریناپذیر کشورها در افزایش قدرت تسلیحاتی و نظامی خود نیز معطوف به همین معنا است.
مسئلهی دیگری که در بعد امنیت درونی از دیرباز موردتوجه بوده، تحولات اقتصادی است که در آن استقلال مادی و خوداتکایی اقتصادی از ارکان مهم پیشبرد مبانی امنیت ملی است. رفاه اقتصادی موجب ثبات سیاسی و اجتماعی کشور میشود و هر کشوری برای تأمین و تضمین امنیت خارجی خود نیاز به حد معینی از ثبات سیاسی و امنیت داخلی دارد که خود مستلزم توسعه اقتصادی است. دو مفهوم نان و جنگ از قابلدرکترین مفاهیمی است که اقشار جامعه نیز ارتباط معنایی آن را بهخوبی میفهمند و بر پایهی آنها تفاسیر و تحلیلهای خود را بنانهاده و دولتها نیز با بهره جستن از آنها ثبات گرفته است.
پایان جنگ سرد البته به معنی خط بطلان بر دو مفهوم نان و جنگ نبوده و نیست اما در این دگرگونی بینالمللی مفهوم امنیت دچار تحولات بسیاری شده و ابعاد گوناگون زیادی به خود گرفت که یکی از مهمترین مشخصههای آن نیاز به تبعیت جایگاه امنیت زیستمحیطی در رویکردهای امنیت ملی است. این مسئله تا جایی اهمیت مییابد که نگاه به جنگ و پیشرفت اقتصادی را دچار تغییر شدید کرده و اساساً بدون در نظر گرفتن محیطزیست و لطمات اکثراً جبرانناپذیر آن، دستیابی به اهداف نظامی و توسعهی اقتصادی دیگر بهمنزله مصالح عمومی و پیروزی تعریف نخواهد شد.
امنیت زیستمحیطی با تهدیداتی سروکار دارد که بیشتر نتیجهی اعمال عمدی و غیرعمدی فعالیتهای اجتماعی و اقتصادی است که لزوماً منشأ آنها نیز درونی نبوده اما بهشدت توانایی تهدید ساختارهای اجتماعی را داشته و البته در مقایسه با تهدیدات نظامی و فشارهای اقتصادی مثل تحریمهای غذایی، دارویی و … خیلی کند پیش میرود، بنابراین برنامهریزیهای سیاسی برای مقابله با آن نیازمند زمان زیاد، دوراندیشی و تیزبینی گستردهای خواهد بود.
با این وصف، نگاهی اجمالی به آنچه ما ظرف مدت کوتاهی به بهانهی پیشرفت و با توجیهات منفعتمدار فقط بر سر منابع آب و جنگلهای خود آوردهایم مسئله را روشنتر خواهد ساخت.
تا ٣٠ سال آینده جنگلی نخواهیم داشت!
نزدیک به ۴۰ درصد از آب کشور مدیون زاگرس است. هر هکتار جنگل این توانمندی را دارد که بین ۵۰۰ تا ۲۵۰۰ هزار مترمکعب آب در درون خود ذخیره کند و هر درخت تا زمانی که حیات دارد دو و نیم میلیون تن اکسیژن تولید میکند و هر هکتار جنگل ۶۸ تن گردوغبار را در درون خود جذب میکند. هر هکتار جنگل اکسیژن موردنیاز ده نفر را تأمین میکند (نوبخت، 1395).
هادی کیادلیری رئیس انجمن جنگلبانی ایران معتقد است: جنگلهای ایران تا ٣٠ سال بعد بهکلی از بین میروند و حتی اگر بخواهیم سختگیرانهتر بگویم، جنگلهای ایران خیلی وقت است که از بین رفته است. وی این ادعای خود را اینگونه تصریح میکند که جنگل فقط درخت نیست. این خیلی مضحک است که فکر کنیم جنگل تنها درخت است.
در 50 سال اخیر یکسوم جنگلهای ایران نابودشدهاند. بر اساس نظر کارشناسان و مسئولان در این سالها بین 6 تا 12 میلیون هکتار جنگل طبیعی و 5/2 میلیون هکتار جنگل دستساز از بین رفتهاند. طی چند سال اخیر با مرگومیر دستهجمعی درختان در حدود 300 هزار هكتار از جنگلهای غرب، خشكیدگی بلوطها و شاهبلوطهای گیلان روبرو شدهایم.
وی معتقد است: تخریب زیستگاهها، انقراض گونهها، طغیان آفات و بیماریها، آتشسوزیها در سطوح وسیع موجب مرگ اکوسیستمها میشود كه این امر وضعیت هشداردهندهای را نشان میدهد و بهطور حتم با ادامه چنین روندی در آینده نهچندان دور جنگلهای زاگرس به بیابان و جنگلهای شمال كشور به شرایط زاگرسی تبدیل میشوند.
ايران ازنظر شاخصهاي پايداري محيطزيست، در انتهاي جدول جهاني
اخيراً دانشگاه «كلمبيا» با همكارى دانشگاه «ييل» دست به پژوهشى درباره وضعيت محیطزیست كشورهاى جهان زده است. اين مراكز بر اساس شاخصهای پايدارى، محیطزیست كشورها را رتبهبندی کردهاند. در اين ميان، عدم توجه به حفاظت محیطزیست در ایران بهجایی رسيده كه بايد گفت؛ متأسفانه ايران ازنظر شاخصهاي پايداري محيطزيست با كسب رتبه ۱۳۲ در بين ۱۴۶ كشور دنيا، در انتهاي جدول جهاني قرارگرفته است.
سازمان محیطزیست جهانى كه مسؤوليت بررسى و كنترل نحوه برخورد كشورها با محیطزیست را بر عهده دارد، سعى كرده نقاط ضعف كشورها را در اين خصوص، به نهادهاى ذیربط متذكر شود. ازاینرو، اين سازمان شاخصهایی را براى ضابطهمندی نظام محیطزیست جهانى مدنظر قرار داده است. دكتر مجيد مخدوم، استاد و مدير گروه برنامهریزی دانشكده محیطزیست دانشگاه تهران، در اين رابطه میگوید: «شاخصهای جهانى، تحت عنوان (Environmental Sustainable Index) (ESI) است كه اين شاخص جهانى بر چهار مؤلفه استوار است.
مؤلفه اول: وضعيت محیطزیست آن كشور؛ چقدر جنگل، مرتع، رودخانه، كوه و… دارد.
مؤلفه دوم: چقدر به محیطزیست فشار وارد میشود، چقدر آلودگى دارد، چقدر تخريب دارد، چقدر فرسايش دارد، چقدر اتفاقات ناگوار انسانى در آن رخ میدهد.
سومين مؤلفه: آسیبپذیری مردم است در برابر آن اتفاقات ناگوارى كه میافتد: چقدر مردم میتوانند در برابر اين ناهنجاریهایی كه در محیطزیست دارد رخ میدهد با آن سازگارى دارند يا ناسازگار هستند و يا خودشان را با آن تطابق میدهند تا بتوانند مشكلاتشان را حل كنند.
چهارم: اين است كه چقدر مردم آمادگى دارند در کنوانسیونهای جهانى كه روى مسائل محیطزیست در دنيا منعقد میشود دسترسى داشته باشند تا بتوانند حق خود را بگيرند.
ایران در این شاخصها جایگاهی بسیار اسفبار دارد و ساختارهای آن بسیار شکنندهاند.
ايران ازنظر تخريب جنگل جزو 6 كشور اول دنياست
در تخریب جنگلها و بيابانزايي ازنظر تأثیر عامل انساني نخستين كشور است.
ازنظر فرسايش خاك با 5 میلیارد تن در سال بالاترین نرخ فرسایش خاک در دنیا هستیم.
در نابودي حياتوحش نيز بهعنوان مقام اول دنيا شناختهشده است.
متأسفانه از دریاچه ارومیه بهعنوان بزرگترین بیابانزایی قرن یاد میشود و سالانه چیزی حدود 100 هزار هکتار از جنگلهای ایران نابود میشوند و البته اینها فقط گوشهای از مسائل گریبان گیر ایران است.
این مطلب در شماره 16 ماهنامە چیا چاپ گردیده است.
ایمیل نشریه: chya.govar@gmail.com









ثبت دیدگاه