سامان غزالی
٢٩ دیماه روز هوای پاک نامگذاری شده است، هوایی که باید برای تمام جهانیان پاک باشد و عاری از هرگونه آلودگی، اما آیا اینگونه است؟
این روز درحالیکه روز هوای پاک است در تهران 2٠ نفر به خاطر آلودگی هوا جان خود را از دست میدهند، این آماری است که هرروز تکرار میشود، یعنی هرروز به خاطر حماقت انسان مدرن ٢٠ نفر تنها در یک شهر میمیرند و روز هوای پاک چیزی از واقعیت آلودگی هوای جهان نمیکاهد.
بر اساس گزارشهای سازمان بهداشت جهانی در سراسر جهان هرسال به خاطر آلودگی هوا نزدیک به ٣ میلیون نفر جانشان را از دست میدهند و میلیونها نفر با بیماریهای ناشی از آلایندهها دستوپنجه نرم میکنند.
اما چه شد که آلودگی هوا به بحرانی در پیشرفتهترین دوران زندگی انسان یعنی عصر مدرنیته، علم و تکنولوژی بدل گشت؟
باید ریشهی به وجود آمدن بحران را در همان اوج پیشرفت، علم و تکنولوژی یا در معنای کلیتر در صنعتگرایی جستوجو نمود.
انسان هزاران سال است که بر روی این کره خاکی به شیوهای اخلاقمند و همزیستانه با طبیعت اطرافش زندگی میکند و همواره انسان و طبیعت بهگونهای مادر_فرزندی از همدیگر مراقبت نمودهاند، پارادایم انسانی بر حفاظت از مادر (طبیعت) و بهگونهای اخلاقی شکلگرفته و استوار بود و پارادایم طبیعی نیز بهگونهای ذاتی و جوهری مانند مادر بر حفاظت و بقای فرزند شکل میگیرد، این دو پارادایم هزاران سال از شرایط پیشآمدهی زیستن توسط طبیعت صیانت ورزیدند.
اما این پارادایم طبیعی نبود که دستخوش تغییر گردید، بلکه جامعهی انسانی و عصر صنعتگرایی پارادایم و نگرش مختص به خود را در درونش پرورش داد که مغایر با شیوهی اخلاقمند هزاران ساله بود، نگرشی مبتنی بر «سود» و «قدرت». دستیابی به این نگرش مستلزم نوع دیگری از به استثمار کشیدن جامعه و طبیعت در دورههای پساصنعتی بود که سیستم سرمایهداری به لطف و مرحمت علم (علم تعظیم کرده در برابر قدرت) و به طبع آن صنعتی شدن و تکنولوژی و… توانست هم جامعه را تا سلولیترین بنیانش و هم طبیعت را تا اتمیترین هستیاش، به استثمار بکشد.
صنعتگرایی بهوسیلهی ابزارهای گوناگونی که به خدمت گرفته در ١٥٠ سال گذشته کاری کرده است که تمامی اکوسیستم را از حالت توازن به حالت آشفتگی دچار گرداند. سدسازیهای عظیم، گسترش شهرها و کلانشهرها، گسترش بزرگراهها و کارخانهها و گسترش گازهای گلخانهای، افزایش وسیلههای نقلیه که با بنزین کار میکنند و… همه و همه در راستای سود و بازده بیشتر دستگاههای سرمایه و قدرت ایجاد گشته و توسعهیافتهاند.
اما به چه قیمت؟ به قیمت؛
– نابودی سالانه بیش از ١٣ میلیون هکتار جنگلهای جهان که سهم ایران از این تخریب نزدیک ٢٥٠هزار هکتار میباشد. این نابودیها در راستای تفکیک کاربری جنگلها به مناطق مسکونی و زمینهای کشاورزی، احداث جاده و بزرگراهها و اشاعهی شهرنشینی صورت میپذیرد.
– صنعت سدسازی و ساخت نزدیک به ٣٠هزار سد در جهان که امریکا با ١٠ هزار سد رکورددار میباشد. صنعت سدسازی چرخه اکوسیستم را بهسوی نابودی سوق داده که نمونه ملموس آن دریاچهی ارومیه با ساخت بیش از ١٠٠ سد در حوزههای آبریز آن است که گلوی دریاچه را میفشارد.
– افزایش صنعت شهرنشینی و زندگی بیش از ٦٠ درصد جمعیت جهان در شهرها و گسترش فضاهای شهری، نابودی زیستگاههای طبیعی را به همراه دارد که این نابودی در راستای دسترسی به کارگر ارزان و هموژنه سازی و اهداف سیاسی دیگر میباشد.
– وجود بیش از یک میلیارد وسیلهی نقلیهی بنزینی که خود منبعی برای آلودگی هوا میباشند، این همان مصرفگرایی عصر لیبرالیسم و فردگرایانه است، لیبرالیسم با شعار «هر کس باید خودرو خود را داشته باشد» که چیزی بالغبر ٧ میلیارد وسیلهی نقلیه است، درصدد رسیدن به اهداف خود میباشد.
– تولید گازهای گلخانهای با حجمی بالغبر تریلیون ها تن در سال برای انباشت هرچه فزونتر سرمایه زیستن را با مخاطره مواجهه ساخته است. سوزاندن سوختهای فسیلی، تخریب جنگلها و سوزاندن آنها، افزایش کارخانهها و تولیدات ناشی از صنعت موجب افزایش گازهای گلخانهای و طبع آن افزایش دمای هوا و برهم خوردن چرخههای بارش، باد، دما و … میگردد. این در حالی است که پیماننامهها، معاهدهها و کنفرانسهای متعدد توانایی مقابله با کارتلها و شرکتهای انباشت سرمایه را ندارند که مانند میدانی مغناطیسی سرمایه را جذب خود مینمایند.
اینها و دهها نمونهی دیگر همگی محصول صنعتگرایی در عصر سرمایهداری است که در آرزوی رسیدن به اهداف پلیدش از هیچگونه تخریبی واهمه ندارد. درگذشته جامعه با معضلاتی چون نابرابری، تبعیض، جامعه طبقاتی و مشکلات قومی، نژادی، مذهبی، اتنیکی و. مواجه بود، حال علاوه بر این معضلات با بحران و مشکلات مربوط به عصر مدرنیته روبرو هستیم که هزار برابر بزرگتر و عمیقتر از معضلات عصر پساصنعتی گرایی است، چون مسائل دوران پیشین در درون جامعهی انسانی رخداده و درون همین جامعه انسانی قابلحل و چاره یابی میباشد، اما مخاطرات عصر صنعتگرایی که درزمینهی زیستمحیطی پدیدار گشته و محصول زیادهخواهی انسان است، از اراده او خارجشده و به معضلی بدل میگردد که به هیچ شیوهای قابلکنترل نیست.
با توجه به از بین بردن کاراکترهایی همچون درختان، تنوعات زیستی، تالابها، بوتهها و گیاهان و … که باعث پاکی هوا میگردند و مانند فیلتری عمل مینمایند تا زیستن را در این کره خاکی فراهم آورند، آیا میتوان انتظار همان یک روز هوای پاکی که به نام هوای پاک نامگذاری شده است را داشت؟
این مطلب در شماره ۱۶ ماهنامە چیا چاپ گردیده است.
ایمیل نشریه: chya.govar@gmail.com
ثبت دیدگاه