این شماره:
ترکیه، آینده آب خاورمیانه و مدیریت سوداگرانه در منطقه ما
ایرج قادری

در سال ١٩٩٢ دولت ترکیه با افتتاح سد بزرگ آتاتورک بر رود فرات که ظرفیت آن معادل ٦٥٠ سد ایرانی بود، عملاً آغاز شکلگیری ریزگردها در غرب ایران و تشدید بیابانزایی در عراق را سبب شد. هماینک نیز خبرهایی به گوش میرسد که نشان میدهد، دولت ترکیه مصمم است، تین بار سد ایلیسو را بر روی رود دجله بسازد و با این کار از ورود ٥٦ درصد منابع آب دجله به خاک عراق جلوگیری کند. سد ایلیسو، یکی از سدهای بزرگ در حال احداث در کشور ترکیه است که ساخت آن از سال ٢٠٠٦یعنی از آغازین روزهای بحران آب در سوریه شروع شد و در سال ٢٠١٩به پایان خواهد رسید. پایگاه خبری (developmentnow) دراینباره در سال ٢٠١٢ نوشت: درحالیکه بسیاری از کشورهای اروپایی به دلیل خسارات سنگین این طرح بر روی محیطزیست، کشاورزی و حیات انسانی در شهر و روستاهای عراق با احداث آن مخالف هستند، برخی کشورهای خاورمیانه که عراق آنها را دوست و برادر خود میداند، در حال حمایت از ترکیه برای تکمیل این سد خانمانبرانداز هستند. پایگاه خبری مذکور در همان سال از قول «دکتر اعظم الواش» مدیر محیطزیست وقت عراق نوشت: سد ایلیسو درنهایت منجر به خشک شدن زمینهای کشاورزی در عراق خواهد شد و باعث میشود که بسیاری از کشاورزان و دامداران از گرسنگی بمیرند و تمدن چند هزارساله عراق در بینالنهرین نابود شود.
ناگفته پیداست که تشدید فرایندهای مخرب زیستمحیطی در کشور عراق باوجود تجربه یک دوره طولانی شیوع ریزگردهای عراقی که حیات انسانی در مناطق غرب و جنوب غرب ایران را با مشکل مواجه کرده بود تا چه حد میتواند در افزایش خطر ریزگردها و تخریب محیطزیست ایران نیز مؤثر باشد. ترکیه در سال ١٩٩٢ و با احداث سد آتاتورک بر روی رود فرات، شرایطی ایجاد کرد که در کشور عراق، درگیریهای قومی و قبیلهای بر سر آب شکل بگیرد، فرایند بیابانزایی افزایش یابد و ۶۷۰ هزار هکتار مزارع کشاورزی قابلیت کشت خود را از دست بدهند. نتیجه این رخداد انسانی شکلگیری ریزگردهایی بود که بهوسیله بادهای… به سمت ایران منتقل و سالبهسال به حجم آنها نیز افزوده شد.
وضعیت زاگروس نشینان
شاید بهجرئت بتوان گفت که در اثر سوء مدیریتی چندین ساله، دیگر نقطهای از ایران نمانده که از گزند بحرانهای ناشی از آب در امان مانده باشد. شواهد حاکی از کمآبی شدید در بعضی از روستاهاست تا جایی که برای این زاگروس نشینان پر آب با تانکر آبرسانی صورت میگیرد. در دشتهای همدان شاهد فرونشست زمین بوده و کارشناسان از وضعیت بحرانی دشتهای غرب کشور بهویژه لیلاخ خبر میدهند. این پدیده را هنگامیکه در کنار آتشسوزی جنگلها قرار میدهیم بهشدت دورنمای آبادانی هزاران ساله این سرزمین در هالهای از ابهام قرار میگیرد.
با توجه به بر حق دانستن جلوگیری از خروج آبهای سطحی بهواسطه سدها در کشور، در این استانها شاهد ظهور هرروزه پروژههای سدسازی و بهتبع آن انتقال آب به دشتها و سایر نقاط هستیم و این امر تا حدی حساس و پر ضرورت مینماید که هر صدای مخالفی ناگفته و ناشنیده تلقی خواهد شد. سدهایی که ضرورت آنها بارها توسط کارشناسان با چالش روبرو شده است در این مناطق بدون هیچ مانعی و حتی با تسهیلاتی روزافزون در حال تغیر چهره اکولوژیکی منطقهاند.
همین کنیز دعوا بر سر رسیدن به میزان میانگین ٤٧درصدی کشور در اراضی آبی است تا همان گُلی که بر سر سایر مناطق زده شد بر سر این استانها هم زده شود. در مریوان و در کنار تالاب زنده زریبار خبر از ساخت مینی پالایشگاه میدهند و بسیار مصرانه روند آن را پیگیری مینمایند. جالب آنکه تجربیات زیادی در این زمینهها در کشور وجود دارد. بهعنوانمثال میتوان به اصفهان اشاره کرد که شهری بسیار صنعتی بوده و کارخانههای فولاد، ورق، پتروشیمی، پالایشگاه و ذوبآهن بهشدت خورنده آب هستند. اصفهانیها در برابر خشک شدن آب زایندهرود در سالیان اخیر، برداشت بیرویه آب بالادستی آن در چهارمحال را نشانه رفتند اما طبق برآوردهای کارشناسی در استان چهارمحال بختیاری از صفر تا صد آب زایندهرود در زمستان ٣ درصد و در تابستانها ۷ درصد استفاده میشود. اکثر قریب بهاتفاق روستاهای این استان که بهتنهایی حدود ١١ درصد آب ایران را تأمین میکرد، آب شرب ندارند. ۲۴۰ روستا را با تانکر آب میدهند و حتی خود شهرکرد مشکل آب شرب دارد. کارخانه فولاد مبارکه سالانه چیزی حدود ٢٧ میلیون مترمکعب از آب زایندهرود را برای گردش چرخهای صنعت میبلعد. ١٤٠٠ کیلومتر مکعب از طول زایندهرود و آب ایران فدای صنعتی بودن و تمرکز آن در این شهر شده و روستاهای بسیاری براثر این ولع در بحران آب به سر برده و به خاطر خشکسالی زندگی در روستا را رها کردهاند.
سوداگران خشونتی که خودی هستند
با این اوصاف نه چشمسیاه بیکاران منطقه و نه آمار کشتهشدگان جادههای مرگ است که سوداگران سود و سرمایه را به نزدیکی تالاب زریبار میکشاند که منابع آب در دسترس آن است که دست طمع را برگشتن چرخهای صنعت بهشدت آبخوار پالایشگاه به منطقه بازکرده و دیری نخواهد پایید که زمینهای اطراف ناکارآمد شده و مرحله بعدی از دست رفتن تالاب زریبار است که با تعفن ناشی از مرگش نفس را بر ساکنین مریوان تنگ خواهد کرد.
وعدههای رنگین و آمارهای عجیب از کارهای مهندسین و ارزیابان مصمم همگام با تحکم سیاسیون را در طی این سالها بارها و بارها شاهد بودهایم که نمونه بارز آن فاجعه سد گتوند بود که با ملی کردن و سیاسی کردن مسئله راه دخول هر دلسوزی را به آن گرفتند و هنوز شاهد افزایش میزان هکتارهای از بین رفته بهواسطه آن در شورهزار آب ناشی از کژفهمی و طمع مسئولان هستیم. مسئولان و مهندسینی که میبایست تاوان خشکسالی و خشونتهای احتمالی ناشی از مدیریت و ارزیابیهای آنها را مردمانی بدهند که ناخواسته به ورطهای بحرانی کشانده میشوند. تاوانی که با توجه به تجربیات جهانی هیچ بعید نیست کلیت زندگی در خاورمیانه را برای همیشه دگرگون سازد و سؤال این است که جایگاه کارشناسان مسائل امنیتی دقیقاً کجاست و سوداگران خشونتی که خودی خودی هستند را تا به کی به حال خود رها میکنند تا هر چه دلشان میخواهد بر سر این سرزمین بیاورند و آیا در دنیا معاهدهای هست تا خاطیانی را که مانند مقصرین جنگها در آتش فقر و خشونت مردم مدام هیزم میریزند را دادگاهی کنند یا عاملان قتل دریاچه ارومیه همچنان بر ارابههای ثروت و قدرت حکمرانی خواهند کرد؟
این مطلب در شماره ۱۷ ماهنامە چیا چاپ گردیده است.
ایمیل نشریه: chya.govar@gmail.com








ثبت دیدگاه