این شماره:
وضعیت آب ایران بحرانی است
ایرج قادری
چاههای لبریز از خاک، سقفهای فروریخته، چشمهها و نهرهای خشکیده و کوچههایی که سالهاست صدای پای کسی در میان دیوارهای نیمهجانش طنین نینداخته است. اینها نه جملاتی از داستانی تلخ که تصویر آشنای بسیاری از روستاهای فلات مرکزی ایران است. قلعههای بزرگ و کاروانسراهای متعدد و وسیع در قلب بیابانهای امروز نشانگر حضور تمدن پررونق درگذشته دور و باغهایی که سالهاست بر تن سوختهی درختانش برگی نروییده، یادآور حضور آب و سایهساری دلچسب در روزهای نهچندان دور است (مسعود بربر، آذر 95) این تصویر دستکم ۳۴ هزار روستای ایران است که معاون امور روستایی رئیسجمهور در 60 سال گذشته از مهاجرت روستاییان اعلام کرد و کارشناسان «خشکسالی مدیریتی» را مقصر میدانند.
محمد درویش، مدیرکل دفتر مشارکتهای مردمی سازمان حفاظت محیطزیست، در تشریح دلایل خالی شدن روستاهای ایران میگوید: بخشی از این دلایل به جذابیتهایی که در شهرها به وجود آمده برمیگردد و بخش دیگر به اینکه در روستاها، اقتصاد جواب نمیدهد و ما هم اشتباه راهبردی کردیم و فکر کردیم اگر امکانات را به روستا ببریم مردم در روستا میمانند. پول خرج کردیم، جادهها را آسفالت کردیم و لولهکشی آببردیم و برق و تلفن بردیم اما درواقع روستاها به یک سکونتگاه ییلاقی برای برخی شهرها تبدیل شد و روستاها ماهیت خود که یک مرکز تولیدکننده بودند را از دست دادند. او تأکید میکند: بسیاری میگویند به دلیل گرمایش جهانی و تغییر اقلیم و خشکسالی است که روستاها خالی میشود. درست است که کشور ما دچار فرایند تغییر اقلیم شده و خشکسالیها در آن شدیدتر میشود اما یک خشکسالی بسیار شدیدتری در کشور وجود دارد و عملکرد نابخردانه مدیریتی ما و عدم توجه به ملاحظات آمایش سرزمین تمرکززدایی سبب شد روستاهای ما بهشدت با پدیده مهاجرت و متروکه شدن روبهرو شوند. موضوعی که من به آن خشکسالی مدیریتی میگویم.
در ایران چه بر سر منابع آبی آمده است؟
متوسط میزان بارندگی سالانه در ایران در 20 سال گذشته 250 میلیمتر بوده و اکنون به 205 میلیمتر رسیده است (پاکدل، 1395). نرخ بارندگی در ایران تنها یکسوم میانگین جهانی بوده درحالیکه میزان تبخیر آب در ایران 4 برابر میانگین دنیا است. فقط در ۴ دهه گذشته بیشتر منابع آبی زیرزمینی خود را که میراثی صدها هزارساله بود را به بهانه توسعه و رونق کشاورزی تاراج کرده و بیشتر دشتهای خود را به ورطه نابودی و بیابانی شدن کشاندهایم. ایران در ۴ دهه گذشته ۱۲۰ میلیارد مکعب آبهای شیرین فسیلی خود که حدود ۷۵% آبهای شیرین زیرزمینی بود را مصرف کرده است که حدود ۷۵ میلیارد مترمکعب آن فقط در ۸ سال گذشته بوده است. منابع آب تجدیدشونده در ایران هماکنون ۲۵ درصد متوسط جهانی آن است.
کشورهایی که ۲۰ درصد از آبهای تجدید پذیر را استفاده میکنند از خطر کمآبی و بیآبی مصون هستند. از دید سازمان ملل و طبق استاندارهای بینالملل کشورهایی که ۲۰ تا ۴۰ درصد از آبهای تجدید پذیر را استفاده میکنند، اگر علمی برخورد نکنند، با خطر مواجه میشوند. کشورهایی با مصرف بیش از ۴۰ درصد از آبهای تجدید پذیر وارد بحران میشوند و تنها دو کشور بالای ۴۰ درصد از آبهای تجدید پذیر استفاده میکنند، یکی مصر با ۴۶ درصد مصرف و دیگری ایران است که بین ۸۰ تا ۹۶ درصد از آبهای تجدید پذیر استفاده میکند (عیسی کلانتری ۱۳۹۳).
بهتازگی گزارشی از طرف ناسا درباره شرایط جوی زمین در ۳۰ سال آینده منتشرشده که باعث نگرانی بسیاری از کشورهای جهان ازجمله کشورهای خاورمیانه شده است. در این گزارش آمده است که به دلیل شرایط لایه او زن و همچنین انحراف زمین به میزان یک میلیونم درصد از مسیر چرخشی خود به دور خورشید ۴۵ کشور جهان دچار خشکسالی شدید شده و در صورت عدم ذخیره منابع آبی دچار بحران در تولید کشاورزی و همچنین دامداری خود میشوند؛ اما نکته قابلتوجه در این گزارش رتبه چهارم ایران در فهرست ۴۵ کشور در معرض خطر است.
روزنامه واشنگتنپست در تیرماه ۱۳۹۳، اعلام داشت ایران در بین ۲۴ کشوری قرار دارد که وضعیت آب در آنها خطرناک است. واشنگتنپست، بحران ایران را ناشی از برنامهریزی نادرست دانسته است. در خردادماه سال ۱۳۹۳ خورشیدی، خبرگزاری جهانی طبیعت با انتشار خبری، بحران شدید آب را برای ایران بزرگترین چالش در دوران معاصر خواند. در این گزارش آمده است که بر اساس مستندات راهبردهای بینالمللی آینده (FDI)، ایران از سالها پیش در معرض بحران آب قرار داشته است، اما در سه دهه اخیر برای آن گامی برداشته نشده است. این گزارش حاکی از آن است که ایران از مرحله آمادگی برای خطر عبور کرده و هماکنون درخطر قرار دارد (ویکیپدیا).
ایران در آستانه بیابانی شدن
بحث فرونشست زمین در ایران طی سالهای اخیر بارها در صدر اخبار قرارگرفته است. کارشناسان و مقامات در حوزههای مختلف نسبت به خطرات ناشی از فرونشست زمین هشدار دادهاند. به گفته کارشناسان دلیل عمده فرونشست در اغلب دشتهای ایران مانند دشت اصفهان، قزوین و تبریز افت سطح “ایستابی” است. ایستابی به معنای بالاترین تراز آب زیرزمینی بر روی یک سطح مشخص در زیرزمین است. دو دلیل عمده این افت، کمبود بارندگیها به دلیل تغییرات اقلیمی و برداشت بیرویه آبهای زیرزمینی است. ایران چندین سال است که با هر دو موضوع مواجه است و هنوز برای کمبود بارندگی و برداشت بیرویه از آبهای زیرزمینی راهکارهای عملی در نظر گرفته نشده است. در میان استانهای ایران، استان تهران به گفته کارشناسان بالاترین سطح فرونشست را به خود اختصاص داده است. طبق گزارش سازمان زمینشناسی، سالانه ۳۶ سانتیمتر در برخی از مناطق تهران، دشتهای غرب و جنوب غرب فرونشست زمین رخ میدهد. میزان فرونشست در تهران و دشتهای اطراف آن از کل دنیا “بیشتر” است. مجتبی محمدی (1395) با اشاره به وضعیت نامناسب منطقه خراسان عنوان کرده که از ۷۶ دشت استان خراسان، ۷۲ دشت در وضعیت “بحرانی” به سر میبرند. به گفته این کارشناس، دشتهای کاشمر، مشهد، نیشابور، سرایان و اسفندان از دشتهایی هستند که افت سطح آب زیرزمینی سالیانه در آنها بیش از یک متر و نرخ فرونشست نیز حدود ۳۰ سانتیمتر است.
طهمورث یوسفی (رئیس مرکز مطالعات زمینشناسی جنوب کشور) وضعیت فرونشست استان فارس را بحرانی ارزیابی میکند. ایشان بهویژه با اشاره به شهرستان جهرم اعلام میکند که در پی برداشت بیرویه آب در جهرم، عمق چاهها در این شهرستان به ۶۰۰ متر رسیده است. پدیده فرونشست در بسیاری از نقاط کشور رویداده است و این پدیده تنها مختص به ایران نیست، اما شرایط ایران بحرانی توصیف میشود. بر اساس آمار جهانی بیش از ۱۵۰ منطقه فرونشست کرده در جهان شناساییشده است، اما ایران در طی سه دهه سطح آبهای زیرزمینیاش به ۱۵ متر کاهشیافته است. کاهش این سفرههای زیرزمینی سبب نشست زمین میشود که آخرین مرحله بیابانزایی است. این همان زنگ خطری است که کارشناسان معتقدند به صدا درآمده، اما مشخص نیست برای چه کسانی.
مدیرکل دفتر توسعه پایدار و اقتصاد سازمان محیطزیست بابیان اینکه در حال حاضر 297 دشت از 600 دشت ایران خشکشده است، میگوید که ایران بیش از سه برابر ظرفیت در حال برداشت از زمین و درنتیجه تهی کردن سرمایه طبیعی کشور است و اگر روند فعلی ادامه یابد، روند بیابانی شدن ایران نیز تشدید خواهد شد.
ایران که از دیرباز با پدیده کمآبی دستوپنجه نرم میکرده است، نهتنها مدیریت کارآمدی برای منابع آبی خود در پیش نگرفته است که با برداشت بیرویه ٩٧درصدی از آبهای سطحی، عملاً تمام رودخانههای خود را خشکانده است. این موضوع درحالیکه اتفاق میافتد که سفرههای آب زیرزمینی نیز از تجاوز ایرانیان در امان نمانده و با احداث بیحسابوکتاب چاههای کشاورزی، کانالهای زیرزمینی نگهداری آب تخریبشده و به خشکتر شدن و شوری خاک انجامیده است.
بهجز این در فضای عمرانی کشور تب سدسازی آنقدر بالاگرفته بود که نهتنها مدیران بلکه برخی نمایندگان مجلس نیز به فکر دریافت بودجه برای ساخت سدها افتاده بودند. سدهایی که گفته میشود میزان تبخیر آبشان تقریباً معادل نصف آب مصرفشده در بخش کشاورزی است (محمد درویش، 1395).
60 درصد از سدهای هزاران میلیارد تومانی ما بدون آب ماندهاند و با جادهسازیهای غیرضروری و غیراصولی بسیاری از مناسبات حاکم بر طبیعت کشور را برهم زدهایم. تالابها یکی پس از دیگری خشک میشوند و سدها از پس هم ساخته میشوند. حفر چاههای عمیق خارج از کنترل رو به ازدیاد بوده و بدون در نظر گرفتن منابع آبی موجود، ازدیاد جمعیت را نشانه رفتهایم. دورنمای ما از پایداری وضعیت در آینده به همان اندازه غبارآلود است که وسعت دید مردمان غرب کشور در اثر ریز گردها. در ایران تاکنون تنها 3 درصد منابع آب صرف منابع زیرزمینی شده است و عمده هزینهها در آبهای سطحی صرف شده است و طبیعی مینماید که تب ابر شرکتها در ارزیابیهای گتوندی سدها و عطش آنها برای جذب بودجههای هنگفت در سدسازی را شاهد باشیم. هزینههایی که مبالغ آن هر بازرگانی را بهسوی خود میکشد و هر متخصصی را ساکت میکند!
کوچ اجباری 30 تا 50 میلیون ایرانی
آنطور که عیسی کلانتری، مشاور معاون اول رئیسجمهوری در امور آب، کشاورزی و محیطزیست در این خصوص میگوید، در سالهای گذشته وزارت نیرو جرئت اعتراف به واقعیت را نداشت؛ اما حالا بحران خشکسالی بهاندازهای رسیده که مسئولان متوجه قهقرای کشور شدهاند، زیرا درحالیکه حاضر ٧٠درصد جمعیت کشور با سرانه زیر ٩٠٠ مترمکعب آب در سال زندگی میکنند و این ازنظر استانداردهای جهانی یعنی رخداد فاجعه بزرگ.
وزیر اسبق کشاورزی با تأکید بر اینکه بحران خشکسالی در ایران به وضعیتی رسیده است که حیات و تمدن سرزمین در معرض تهدید قرارگرفته است، میگوید: مطابق برآوردهای علمی، منابع کشش تأمین نیازهای جمعیت فعلی ایران را ندارد و در آینده نهچندان دور حدود ٧٠درصد جمعیت ایران باید از کشور مهاجرت کنند اما با وضع دیپلماسی خارجی ایران، کدام کشورها حاضرند ٤٠ تا ٥٠میلیون ایرانی را اسکان دهند؟! وی در جمع خبرنگاران و کارشناسان در بنیاد امید ملی ایرانیان میگوید: درحالیکه حاضر در جزیره ماند یل هند ادامه سکونت غیرممکن شده است و این جزیره گاهوبیگاه به زیرآب میرود. این در شرایطی است که ماند یل تنها ٣٠٠هزار نفر جمعیت دارد اما دولت هند برای انتقال این جمعیت دچار دردسر شده است. ما چگونه میخواهیم برای اسکان قریب به ٥٠میلیون نفر ایرانی چارهاندیشی کنیم؟
این مطلب در شماره 18ماهنامە چیا چاپ گردیده است.
ایمیل نشریه: chya.govar@gmail.com
ثبت دیدگاه