آرمان غفوری.انجمن سبز چیا
اهمیت جنگلها در زندگی انسان بر کسی پوشیده نیست.
آن کشتی که اسمش محیطزیست هست و بر آن سوار شدیم، در حال غرق شدن است. تا کی اکران زنجیره آتش زدن جنگلهای زاگرس پایان نمییابد؟ چندین سالی هست این جنگلها در نا مدیریتی به سر میبرند. هیچکس نبوده و نیست تا به جنایات زیستمحیطی رسیدگی کند. آیا احداث طرحهای غیرضروری در محیطزیست باعث نشده خسارات جبرانناپذیری به تنوع زیستی وارد شود؟ آیا وزاتخانههای محترم دولت نبودهاند که همه نا مدیریتیها را برای هدفهای کوتاهمدت و نسنجیده انجام دادهاند؟ دولتها نهتنها حافظ محیطزیست نیستند بلکه متهم ردیف اول در ویرانی محیطزیست هستند. خودنمایی در رفتارها و کردارهایمان آشکار است که نه برای نیاز انسانها، بلکه برای نشان دادن آنها به دیگران و اینکه آنها ما را ببینند، انجام میدهیم. اینگونه خودنماییها را نه برای خودمان بلکه برای جدا کردن و نشان دادن خود و تفاوت با دیگران انجام میدهیم و عوارض خود را خواهد داشت که جوامع ما در یک رقابت کورکورانه، غیر سازنده و بیهدف قرارگرفته است، که در اینجا سلامت و منافع بلندمدت مردم مطرح نیست. اگر ما مردم و سازمانهای مردمنهاد و فعالین محیطزیست با تعصب از محیطزیست دفاع میکنیم، اگر باکارهای که محیطزیست تخریب میشود، مخالفت میکنیم تنها به این دلیل است که به درجه ایی از آگاهی رسیدهایم که برای حفظ بقا نسلهای بعدی و برهم نخوردن جهان هست انجام این کارها ضرورت دارد.زخم سدسازی و مدیریتهای نادرست هنوز بر پیکره ی زاگرس التیام نیافته است که گزینههایی دیگر به صورت عیان دارند زاگرس را میبلعند، بسیار جای تأسف است در ده سال گذشته تا به الآن جنگلهای زاگرس قربانی آتش زدن «شده است و تنها عاملش انسانی بوده، اکثریت آن از روی عمد و با دلایل گوناگون هست. زاگرس ﻗﺮﺑﺎنی ﺍﺳﺖ، همیشه ﺩﺭﺧﺖ ﻭ ﭘﻮﺷﺶ ﮔﻴﺎهی ﺩﺍﺩﻩ ﺍﻣﺎ بهجایش هیچچیز ﻧﮕﺮﻓﺘﻪ است. در حقیقت ﻭقتی ﺟﻨﮕﻞ ﺁﺗﺶ میگیرد ﺑﺎﻳﺪ ﺁﻧﺠﺎ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺩﻳﺪ ﻛﻪ ﭼﻄﻮﺭ درختها ﻃﻌﻤﻪ ﺁﺗﺶ میشوند ﻭ ﭼﻄﻮﺭ ﻧﻴﺮﻭﻫﺎی ﺍﻣﺪﺍﺩی مردمی ﭘﺮﺍﻛﻨﺪﻩ ﺩﺭ عرصههای ﻭﺳﻴﻊ جنگلی ﺩﻧﺒﺎﻝ زبانههای ﺁﺗﺶ میدوند ﻭ ﺑﺎ شاخههای پربرگ ﻭ خیسیده، ﻣﺪﺍﻡ ﺭﻭی ﺁﺗﺶ میکوبند و سعی ﺩﺍﺭﻧﺪ ﺑﻪ ﺟﻨﮓ شعلهها ﺑﺮﻭﻧﺪ. بهار و تابستان ﺍﺳﺖ» مناطق زاگرس بهسادگی، ﺩﯾﮕﺮ ﺯﻧﺪﻩ ﻭ ﺳﺒﺰ ﻧﯿﺴﺖ. ﺧﺎﮎ ﻭ خاکستری است ﮐﻪ درختهایش ﺩﺭ جهل ﻣﺎ گمشدهاند. به راستی اگر زحمات مردم و انجمنهای مردمنهاد نبود ما الآن دیگر جنگلهایی نداشتیم. دسته ایی سودجو باهدف تخریب، زمینخواری و جنگل خواری و … جنگلها را آتش میزنند و درنتیجه خشکاندن درختان کار را برای غارت راحتتر میکنند. برای نمونه در شهرستان مریوان جلو چشم همه عیان بود و هست تپه بازرگان منطقه بکر شهرستان مریوان به ملک شخصی مردم تبدیلشده است و به اصطلاح پرونده دارد،. نزدیکی شهر و روستاها، نزدیکی به جادهها و خطوط ارتباطی و نزدیکی به خطوط مرزی. در مناطق حفاظتشدهی کوسالان (سال ١٣٨٧ به جمع مناطق تحت مدیریت اداره کل حفاظت محیط زیست درآمده است) از نزدیکیهای شهرستان سروآباد و مریوان جنگلهای بلوط را هرساله آتش میزنند و حتی نزدیک به پنج روز پیاپی آتش سوزان، به جان درختان و جانوران کمیاب افتاده است و بالاخره با تلاشهای طاقتفرسای مردم موفق به کنترل آن گردیدند و این موفقیتها را هیچکس نمیتواند انکار کند که فعالین عرصهی محیطزیستی از روی باور در برابر این جنایات خود را مسئول میدانند.سالهای ٩٤ و ٩٥ بود مناطق چله گیلان غرب با شدت و وسعت زیادی در آتش نفرت میسوخت و نیروهای محلی هم کفایت نمیکرد که با درخواست از تمامی مناطق زاگرس نشین برای مقابله با آتشسوزی آنجا، همه انجمنها را فراخواندند و بسی جای تعجب بود که بالگردی در بالای سر مردم مانور میداد و آتش را شعله ورتر میکرد! در حالی که میتوانستند با این بالگرد و نصب کیسههای آب راحتتر بانی خاموش کردن آتشسوزی بشوند و دیگر لازم به حضور نیروهای مردمی شهرستانهای دیگر نمیشد و آتشسوزی هم آنقدر تخریب به بار نمیآورد. «مشت نمونه خروار است» نقطهبهنقطه مناطق زاگرس اعم از حفاظتشده و غیر حفاظتشده در آتش زدنهای عمدی، بیشتر از یک دهه در دود و آتش غرقشده و از بین رفتهاند.شرمآور است که تنوع زیستی ما با اسلحهی مجاز شکاری از بین میروند و گونههای نایاب جانوری را در معرض خطر انقراض قرار دادهاند که در روز روشن دولت هم به آنها فشنگ میدهد، هنوز در کشوری هستیم که شکار کردن حیوانات و گرفتن جان آنها بهعنوان تفریح و سرگرمی ادامه دارد و برای اینگونه تخلفات هیچگونه بازخواستی انجام نمیگیرد. مسئولان در اینگونه موارد خطا را به گردن یکدیگر مینهند و هیچکس خود را مسئول همچین مجوزهایی نمیداند. بهراستی اینگونه رفتار توهین به شعور تمامی طرفداران محیطزیست هست.در اینجا لازم و ضروری است که قضات محیطزیستی با توانایی و تخصص در این زمینهها و با دانستن ارزش این منابع باارزش، داشته باشیم که به این جرائم رسیدگی کنند. وقتیکه اینگونه پیگیری ها مباشد، قطعاً سودجویان را برای زمینخواری جسورتر خواهد نمود.جای تأسف است که در تعداد زیاد شبکههای تلویزیونی نهتنها کانالی به محیطزیست اختصاص داده نمیشود بلکه کاملاً برعکس حتی دو ساعت برنامه خاص آنهم در ساعتهای پرمخاطب در هفته وجود ندارد و اگر هم باشد آن را به ساعتهای پایانی شب موکل میکنند که حتی بهاندازه یک بازی فوتبال ورزشی ارزش قائل نیستند و فرهنگسازی نمیکنند. در مدارس و دانشگاهها و … هم با اوج نبود آموزش و سواد زیستمحیطی مواجه هستیم و معضلات روزبهروز گسترش میابد. مردم ما اندوهبارانه به دلیل فقدان سواد زیستمحیطی اکثراً ازلحاظ زیستمحیطی بیسواد هستند، طومار و شعارهای زیادی را از دولتیان میشنویم اما همگی خالی از وفا به عهد هستند که پشت پرده بدون عمل را همراه دارد. عده ایی ناآگاه هستند که در اثر ناآگاهی، به محیطزیست آسیب وارد میکنند. چینیها توانسته با پاشیدن باکتری به مناطق نیمهخشک، بیابانزایی را متوقف کرده و لایههای زیستی مستعد پوشش گیاهی را درزمانی کمتر از ١ دهه تولید کنند، اما در جنگلهای ما در روز روشن بیابان افزایی به یک عادت تبدیلشده است.
با نابودی جنگلهای کره زمین، نهتنها محیطزیست بلکه اقتصاد و شیوه زندگی انسانها را تهدید میکند و درآینده نه چندان دور هم محیطزیست به کلی نابود خواهد شد. این فاجعه خیانت به تمام مردم و زیستگاه بشری است که تا ابد در ذهنمان خواهند ماند و در برابر آن بیتفاوت نخواهیم بود.برای بررسی تحقیق میدانی وضعیت محیطزیست و تخریب آن باید هیئتهای مستقل و بیطرف به شهرستانها اعزام شوند و فقط به حرفها و نظرات ادارات مربوطه بسنده نکنند بلکه نظرات و همکاریهای سازمانهای مردمنهاد زیستمحیطی را هم در رأس کار خود قرار دهند تا راهکارهای اساسی در این باب برای مدیریت صحیح انجام گیرد.
منبع: روزنامه شرق









ثبت دیدگاه