وای به روزی که بگندد نمک
نگرانی مقامات عالی به تملک شخصی اراضی ملی در شمال کشور، پرده از رازی برداشت که شاید ریشههای قانونگریزی و عدم اهتمام به مقررات از سوی مردم را عریانتر کرد. رازی که واپسگرایی و چرایی عدم پیشرفت مملکت را به دوش میکشید. اراضی ملی و بیتالمال نه از سوی مردم عادی بلکه توسط خودیهای دست راستی و چپی به یغما رفته بود و شاید بهتر باشد بگوییم چپاول شده بود. دیری نپایید که با جدیت در پیگیری از هر شهر و دشت و حاشیهای صدا برآمد که فلان نماینده و پسرعمهها و خالههای بهمان فرد در زمینخواریها و کوه خواریها و دریا خواریها و … دست داشتهاند. هرچند صحتوسقم و اطلاعات ریزودرشت این مسائل کما فی سابق اکثر ماجراها از تیررس خبرگزاریهای موثق خارج بود، اما ذهنیت بر جا مانده و تعفن این کارهای ناپسند و غیرقانونی همهجا را گرفت. مسئولین شریفی که در برابر این خسران قد علم کردند بسیارند اما در بعضی جاها انگار گردن افراد و توجیهات، کلفتتر از آن است که شُرَفا بتوانند آن را به زیر بکشند.
این قصه، داستان بسیاری از شهرهاست و در شهری مثل مریوان نیز دیده میشود. مریوان شهری است با انبوهی از خانههای بیجواز که در روز روشن قد علم میکنند و ساخته میشوند و محله و شهرک میشوند و کسی نمیداند یا نمیخواهد بگوید که چگونه و چرا؟ کار از کار گذشته، جنگلها که بیتالمالاند پاکتراشی میشوند و با قیمتهایی متفاوت بسته به محلی که حضرات بهدلخواه پلاک بندی کردهاند به مردم فروخته میشود تا ساختمان از پس ساختمان قارچ وار و باز بیجواز سر برآورند. چرخه معیوب مدیریت شهری نیز در اراضی روستایی مشاهده میشود. همه در روز روشن.
در این انبوه خواردن و قاپیدن اما در برابر سازههای بیجواز حریم تالاب زریبار اقداماتی از تخریب خانهها صورت پذیرفت که به النفسه و به خاطر حمایت از زریبار بسیار نیکو مینمود هرچند که میلیونها تومان به اهالی این شهر ضرر وارد نمود. بههرحال این سؤال که اگر غیرقانونی بود و بی چراغ سبز چرا قبل از خرج و ساختوساز جلوی ما را نگرفتید همچنان در ابهام است و حتی بعضیها انگار خانه باغشان خانه تر است که کسی حتی به آن نگاهی هم نمیاندازد.
شرمسارانهتر اینکه در این هیاهوی پرماجرا و سؤال، سازهای از سوی هنگ مرزی بر پا میشود که برخلاف قوانین و بعدازاین تخریبها صورت میگیرد! با حساسیت انجمنها روبرو میشود و به خاطر نقض قوانین، توقیف و حتی تخریب آن از سوی مقامات عالی استانی مورد تأکید قرار میگیرد، اما هیچ تخریبی که هیچ، توقیف آن نیز مدنظر قرار نمیگیرد و سؤال اینجا است که با چه رویی از کنار خانههای ویرانشده مردم میگذرید و به آن ساختمان چهار طبقه میروید؟ شرمگین نمیشوید وقتیکه از خانههای بیجواز مردم انتقاد میکنید و اصولاً آیا همه در برابر قانون یکساناند یا نه عدهای همیشه یکسانتر بوده و خواهند بود؟ در این شهرهای مرزی لابد قوانین تأویلاتی متفاوت به خود میگیرند؟ نمیدانم چرا این مرزهای جغرافیایی به این اندازه پتانسیل تنگتر کردن مرزهای فکری و قوانین را دارند و چرا نظرها را بدین میزان تنگتر میکند؟ گناه شهروندان مرزنشین مگر چیست؟ در جنگ، مصیبتدیده و داغدارتر از همه و بعد از جنگ توسعهنیافتهتر! اینجا صداها را مرزها خفه میکنند و توجیهات امنیتی مثل پتک آمادهاند که بر سر هر حقطلبی و شاید به زعمی هر شاخ شدهای فرود بیایند! و البته این شاید راز تنفر مرزنشینان دنیا از هر چه قاعده و قانون و هنجاری باشد؛ همان رفتارهای متناقض و تأویلات عجیب قوانین و توسعهنیافتگیهای نابرابر و آسیبهای زیاده از حد معمول.
باشد که از هر توجیهی استفاده میکنی و بهدلخواه روش روبهرویی با ما را برمیگزینی اما در برابر قانون دیگر نابرابری را تاب نخواهیم آورد و خوشبختانه بسیارند کسانی که با سعهصدری بسیار امورات را رصد میکنند و ناحق را از حق تمیز میدهند و البته تاریخ به هیچکسی رحم نخواهد کرد. خوشا گردن نهادن به رشد و حق، خوشا حرکت کردن در مسیر پیشرفت تا تاریخ از ما بهعنوان تخریبگران یاد نکند.
چاپ شدە در شمارە 22 ماهنامە چیا








ثبت دیدگاه