کاوه کوردستانی
در سالهای یکی بود یکی نبود و قصههای مادربزرگ و زمانهای بسیار دوری که انسانها در غار زندگی میکردند برای عبور و مرور و رفتن به اینطرف و آنطرف از دایناسور استفاده میکردند، دایناسورها عادت بدی داشتند این بود که هر عابر پیادهای را که بهصورت ناگهانی به وسط خیابان میپریدند، جریمه میکردند. جریمه کردن دایناسورها به ترتیبی بود که عابر پیاده را به اشد مجازات محکوم میکردند و بلای سر عابر فلکزده میآوردند که دیگر هیچوقت مرتکب آن اشتباه نشود! البته آن عابر پیاده دیگر وجود خارجی نداشت تا دوباره اشتباه را تکرار کند چون توسط مامور کنترل خط عابر پیاده بلعیدهشده بود، چهبسا اگر جریمه امور کمی رمانتیکتر بود عابر دوباره و چندباره دست به انجام آن اشتباه میزد و بیمحابا وارد خیابان میشد و هیچ توجه ای به رانندگان درمانده مسافرکش نمینمود!
براین اساس عابرین پیاده در زمان غارنشینی دریافته بودند که همیشه حق تقدم با عابر پیاده نیست و آنها باید همواره از پیادهرو حرکت کنند و برای رد شدن از عرض خیابان از اجداد خود یعنی میمونها کمک بگیرند و بهجای تردد از وسط خیابان از بالای درختهایی که در دو طرف جاده وجود دارد، بهره ببرند چون خوشبختانه آن زمان بازاریان منصف بودند و با این شدید منافع شخصی خود را بر منافع جمعی ترجیح نمیدادند و برای آنکه تابلوی مغازهشان دیده شود درختان را قطع نمیکردند بنابراین عابرین با حمایت و همکاری میمونها از بالای درختِ اینطرف خیابان به بالای درختِ آنطرف خیابان میپریدند و اینچنین از عرض خیابان رد میشدند!
بعدها بشر دست به اختراع خودرو زد تا خود را از زیر منت جانوران بیرون بکشد و چون برای حملونقل انسانها، نیازی به دایناسور نبود، طی یک اقدام ناجوانمردانه و غیراخلاقی، بودجه حمایتی از دایناسورها قطع و درنتیجه نسل آنها منقرض شد! (البته در چندین کتاب و مقاله علمی اشارهشده که علت انقراض نسل دایناسورها برخورد شهابسنگ با زمین بوده است که بنده همینجا و با صراحت و فصاحت، شدیداً فرمایشات آن بندگان خدا را تکذیب نموده و اعلام میدارم که فرمایش این بنده خدا درست و صحیح میباشد و علت انقراض دایناسورها قطع بودجه حمایتی بوده است!)
با کشف و اختراع این غول بی شاخ و دم یا همان ماشین، نسل بشر رو به افزایش نهاد، چون دیگر دایناسوری نبود که به خوردن آدمها اقدام کند؛ اما آرامآرام مشکل جدیدی به وجود آمد! عابرین پیاده متوجه شده بودند که اگر یهویی به وسط خیابان بپرند و ماشین و راننده آن را نادیده بگیرند و یا وقتی چراغ عابرهای پیاده قرمز است سرشان را پایین بیندازند و از خیابان رد شوند، راننده بیچاره مجبور است برای عبور آنها ترمز کند چون ماشینها مانند دایناسورها آدمخور نیستند! بنابراین و برپایِ همین معادله ساده، روزبهروز تخلفات مربوط به عابران پیاده افزایش پیدا کرد.
ازآنجاییکه در این گوشه از دنیا باید مشکلات با تجمع و اعتراض حلوفصل شود چندی پیش نیز گروهی از خودروها در اعتراض به عدم رعایت قوانین راهنمایی و رانندگی از جانب عابران پیاده، دست به تجمع زدند و خواستار برخورد جدی با عابران پیادهای شدند که به رعایت قوانین راهنمایی و رانندگی بیتوجه هستند و ماشین را آدم حساب نمیکنند. چون اعتراض خودروها از طرف نهادهایی غیرقانونی تشخیص داده شد بنابراین با امضای طوماری اعلام نمودند که این تجمع صف گاز بوده است؛ اما خوشبختانه بعدازاین اعتراض، فرمایش: «همیشه خودرو مقصر است!» از ادبیات مردم بیرون کشیده شده و برخی مواقع نیز پیش میآید که عابر پیاده، هم مقصر باشد و در اثر این تقصیر هم عضوش را از دست بدهد و هم مجبور باشد خسارت ماشینی را که به او زده است پرداخت نماید!
بر همین اساس برخی محققان باور دارند که باید معانی مفاهیم را دوباره و به آسانترین روش ممکن به برخی عابران پیاده بیاموزیم؛ زیرا برآیند رفتار بعضی از عابرین نشان از این دارد که برخی از آنها با کارکرد اصلی علائم راهنمایی و رانندگی آگاهی ندارند و ناچار باید دوباره کاربرد اصلی علائم را متذکر شوند
در تحقیقی که این محققان انجام دادهاند، آمده است: «برخی از عابران پیاده پلهای هوایی را باند فرود سفینههای فضایی میدانند و اطلاع ندارند که میشود از آنها برای رد شدن از عرض خیابان استفاده نمود! برخی دیگر نیز چراغهای راهنمایی را وسیلهای تزئینی در شهر میدانند و حتی از چند مغازه پرسوجو کرده بودند که اگر آنها از این چراغها دارند برای نورپردازی نمایی ساختمانهایشان، بخرند! برخی دیگر نیز خیال میکردند باید در شب لباس تیره پوشید تا خودروها آنها را نبینند و حالشان گرفته شود و نمیدانند اگر خودرو مذکور آنها را نبیند، نهتنها حالشان، بلکه شاید روحشان نیز گرفته شود!»
در پایان این تحقیق علمی، محققان به این نتیجه رسیدهاند که چون مقوله تردد و ترافیک یک علم است و این علم به صحبت در مورد سه مقولهی انسان، راه و وسیله نقلیه میپردازد و برای اجرای هرچه بهتر قوانین باید مثلث، مهندسی، آموزش و اجرای مقررات را به بهترین نحو ممکن به همدیگر متصل نمود پس تنها راهحل برای کاهش تصادفات ارتقا دادن سطح فرهنگ مردم است! چون تنها بحث آموزش به مردم ربط دارد و سایر مباحث دیگر به مسئولین مربوط است حالا باید به این فکر باشیم که برای نهادینه کردن فرهنگ در دل و فکر مردم باید دست به چهکارهای بزنیم شاید برخی مواقع این فرهنگ با جریمه کردن ایجاد شود، شاید برخی مواقع با استاندارد نمودن خیابانها و پیادهروها ایجاد شود و شاید برخی مواقع با بهره گرفتن از قیافه زشت و کریه سیاساکتی به نتیجه دلخواه دست پیدا کنیم هرچند تا زمانی که من و شمای عابر و او و ایشان راننده حاضر به پذیرش فرهنگ درست نباشیم هیچکدام از موارد گفتهشده نمیتوانند کوچکترین تغییری در افکارمان به وجود آورند پس بیایید و بیاییم با تغییر در ساختار غلط فکری خود به معضل ترافیک در شهرهایمان کمک کنیم و بهحق و حقوق همدیگر احترام بگذاریم تا آمار ناشی از مرگومیر با تصادفات، روزبهروز رو به کاهش بوده وزندگی ما همرنگ و بوی آرامش به خود بگیرد.
چاپ شدە در شمارە 22 ماهنامە چیا
ثبت دیدگاه