کامل کیان پور
من بامدادم سرانجام خسته
بیآنکه جز با خویشتن به جنگ برخاسته باشم
هرچند جنگی از این فرسایندهتر نیست
که پیش از آنکه باره برانگیزی
آگاهی
که سایه عظیم کرکسی گشوده بال بر سراسر میدان گذشته است.
زبان، آینه تمام نمای فرهنگ یک جامعه
زبان پدیدهای پیچیده و پویا در عالم بشری است که انسان توسط آن جهان خود را میسازد و تعین میبخشد. به قول ویتگنشتاین، زبانِ ما جهان ماست و جهانِ ما زبان ماست. ما با زبان زاده میشویم و در آن و با آن زندگی میکنیم. زبان ما هستی ماست و باوجود و تفکر ما در ارتباط تنگاتنگ است. تفکر در متن و بطن زبان تبلور و تجلی پیدا میکند. هایدگر معتقد است که زبان خانه وجود است و وجود در زبان معنی مییابد. دیدگاهی که زبان را یک ابزار صرف ارتباطی تلقی میکرد امروز از اعتبار ساقطشده چراکه مقوله زبان فراتر از این حرفهاست و با هویت و یادگیری و شخصیت آدمی پیوند عمیقی دارد. زبان آینه تمام نمای فرهنگ یک جامعه است. زبان باقدرت هم در ارتباط است. قدرت زبانی و زبان زنده و قدرتمند امکانهای جدیدی در اختیار یک کشور یا گویشوران آن زبان میگذارد. مثلاً وقتی به زبان انگلیسی نگاه میکنیم، میبینیم که این زبان خود را بهعنوان زبان اول دنیا و زبان بینالمللی و علمی جهان معرفی کرده است که یک منبع قدرت عظیم برای کشورهای انگلیسیزبان است که از این طریق هم فرهنگ خود را بسط میدهند، هم علم خود را در سطح جهان منتشر میکنند و هم از علم تولیدی دیگران بهره میبرند.
استبداد زبانی و نگاه امنیتی به زبان مادری در ایران
زبان مادری، زبان نخست و پرکاربرد هر انسانی است که شخص از والدینش میآموزد و میتواند به بهترین و آسانترین وجه با آن صحبت کند. به قول براهنی زبان مادری مقدس است و تبار این امر مقدس را نباید تباه کرد. آموزش زبان مادری و آموزش به زبان مادری یک حق شهروندی، فطری، طبیعی و سلب ناشدنی هر انسانی است که تفسیر بردار نیست و از طریق احقاق این است که فرد خلاق و آفرینش گر و توانمند متولد میشود. محروم کردن انسانها از این حق به لحاظ اخلاقی و حقوقی قابل دفاع نیست. زبان مادری را به چهارتا افسانه، اسطوره، لالایی، ضربالمثل و آواز تقلیل و تخفیف دادن بسیار ساده اندیشانه و ناشی از عدم درک ماهیت و سرشت زبان بهخصوص زبان مادری است. زبان مادری در سطح جهانی از منزلت ویژهای برخوردار هست و یونسکو رسماً روزی را بهعنوان روز جهانی زبان مادری نامگذاری کرده است. زبان مادری زبان عواطف هر انسانی هست و نقش به سزایی در تکوین و تکامل شخصیت، در بودن و تفکر و یادگیری و فهمیدن و ارتباط فرد با جهان پیرامون و حتی گام نهادن در وادی توسعه بازی میکند. تحصیل و تکلم به زبان مادری لذت کشف قلمروهای نهفته و نامحدود را در اختیار انسان میگذارد و از او سوژهای توانا میسازد؛
اما متأسفانه در ایران نگاهها به این پدیده امنیتی بوده و سیاستهای زبانی نه در راستای حفظ و غنیسازی زبانهای موجود بلکه در جهت حذف و به حاشیه راندن آنها بوده است. حکومتهای حاکم بر ایران با سنجاق کردن خود به مدل کلاسیک دولت-ملت فرانسوی، تحصیل و تکلم به زبان مادری را تهدیدی علیه امنیت ملی و تمامیت ارضی کشور قلمداد کردهاند و این توجیهات را دستاویز بنا نهادن یک استبداد زبانی کردهاند و از این رهگذر کثیری از زبانهای غیرفارسی را با مرگ تدریجی و خطر نابودی روبهرو کردهاند هرچند سیاستهای زبانی مذکور ناموفق از آب درآمدند و زبانهای موجود در ایران به دلیل ریشهدار بودن و پیشینه تاریخی زیاد به حیات خودشان ادامه دادند. مشی و تقدیر خداوندی بر تنوع و تکثر عالم هست و هرگونه تلاش در جهت طرد و زدودن این کثرت نازدودنی جهدی بیتوفیق و محکوم به شکست است.
تحمیل و تضییع حقوق زبانی، به جداییطلبی و استقلالخواهی میانجامد
رضاخان پهلوی زبان فارسی را زبان رسمی، دیوانی و ملی کشور کرد و کوشید از تکلم مردم به زبان مادری در اقصی نقاط ایران جلوگیری کند اما این سنخ از مواجهه با زبانها بعد از سالهای متمادی شکستشان محرز شده است. سیاستهای زبانی صورت گرفته امروز با چالشهای جدی روبهرو هستند و تجربهای شکستخورده و به بنبست رسیده هستند. تلاش برای تحمیل زبانی و تضییع حقوق زبانی، برخلاف تصور پیشین بیشتر به واگرایی، جداییطلبی، تجزیهطلبی و استقلالخواهی میانجامد تا زمانی که تنوع و تکثر فرهنگی-زبانی به رسمیت شناخته شود. بهزعم نگارنده با پذیرفتن حقوق زبانی نهتنها امنیت ملی به مخاطره نمیافتد بلکه زمانی که تسامح زبانی وجود داشته باشد، حقوق زبانی به رسمیت شناخته شود و سیاستهای سرکوب سازی و یکسانسازی و همسانسازی کنار گذاشته شود بیشک وحدت و همبستگی ملی تقویت میشود، از تمایلات استقلالطلبانه کاسته میشود، همگرایی فزونی میگیرد و احساس تعلق و دلبستگی ملی نهادینه میشود. لذا به رسمیت شناختن تنوع و تعدد زبانی یک فرصتی هست برای رسیدن به توسعه پایدار، درک فرهنگهای دیگر و گشودن افقهای جدید به روی آیندهای درخشان، صلحآمیز و دموکراتیک. تبعیض زبانی نارواست و خودش تولیدگر و باز تولیدگر تبعیض است چون با زبان، تبعیضهای سیاسی و اجتماعی انتقال مییابد. اصولاً کشورهای چندملیتی با تنوع زبانی گسترده در عرصه بینالمللی توان بیشتری برای نقشآفرینی و چانهزنی دارند؛ بنابراین آموزش این زبانها و آموزش به این زبانها یک فرصت و ظرفیت هست نه یک تهدید.
20 زبان و گویش در ایران در خطر مرگ و نابودی
باوجود اهمیتی که بر زبانهای مادری مترتب هست اما متأسفانه آموزش این زبانها و آموزش به این زبانها به معنای واقعی کلمه در نظام آموزشی ما جایی ندارد. ابتدا لازم هست بین دو مفهوم آموزش زبان مادری و آموزش به زبان مادری تفکیک قائل شویم چون اینها دو مقوله جداگانه هستند. آموزش به زبان مادری یعنی تحصیل و تدریس و تدوین کتب درسی به زبانهای غیر از زبان فارسی باشد. آموزش زبان مادری یعنی چند ماده درسی برای آموزش گرامر و صرف و نحو این زبانها اختصاص داده شود بدون اینکه زبان آموزش زبانهای غیرفارسی باشد. اطلس زبانهای درخطر یونسکو نشان میدهد که در ایران بیش از 20 زبان و گویش با خطر مرگ و نابودی روبهرو هستند. آیا میشود و میتوان با آموزش صرف زبانها بدون اینکه به آنها آموزش داد این زبانهای درخطر نابودی را نجات داد؟
در ایران 10 میلیون نفر بیسواد مطلق و 10 میلیون نفر سواد در حد ابتدایی و 10 میلیون نفر در حد سیکل سواددارند. آمارهای منتشره حکایت از این میکند که 70 درصد مردودیهای نظام آموزشی متعلق به مناطق دوزبانه و عموماً حاشیهای و مرزی کشور هستند، مناطقی که زبان مادری آنها زبان فارسی نیست. مضاف بر اینها، هرساله نفرات برتر کنکور از تهران هستند. در کنکور سال 96 سهم استان تهران از نفرات برتر 17 مورد بوده در مقابل، سهم استان کوردستان فقط یک نفر بوده است! آیا این بحرانها، دلیل محکمی برای آموزش به زبان مادری و تدریس زبان مادری نیست؟ آیا سیاستهای چندزبانه کردن نظام آموزشی به کارآمدی بیشتر این نهاد نمیانجامد؟ آیا باوجود خسارتهای که تحصیل به زبان غیرمادری به بار آورده است و مردودیها و خطر نابودیای که در کمین زبانهای دیگر نشسته است باز میتوان تدریس زبان مادری و تحصیل به زبان مادری را انکار و کتمان کرد؟
33 درصد از جمعیت ایران در برزخی رنجآور غربت زبانی و دورافتادگی از زبان مادری و آسوده نبودن با زبان دوم
دکتر محمد صدیق زاهدی متخصص زبانشناسی در تحقیقات علمی خود ثابت کرده است که آموزش اجباری به زبان غیر مادری به کابوسی وحشتناک برای این دانش آموزان میماند و یکی از فاکتورهای مهم و تأثیرگذار است که به افت تحصیلی، فرار از مدرسه، شکست تحصیلی و ترک تحصیل و تکرار پایه منجر میشود. وی میگوید دانشآموزی که با زبان غیر مادری آموزش میبیند به دلیل اینکه از فهم گزاره ها و واژگان آن عاجز است از طرف معلم انواع برچسبها از قبیل کندذهن و احمق و نادان و تنبل میخورد و درنهایت بهجایی میرسد که اصطلاحات و ساختارهای زبان دیگر را جایگزین اصطلاحات زبان مادری خودش میکند و اینها مرگ واقعی زبان است. دکتر زاهدی در بخشی دیگر از مطالعات خودش اظهار میدارد که آموزش اجباری به زبان غیر مادری اعتمادبهنفس و عزتنفس را از افراد میستاند و حقارت زبانی و بحرانهای هویتی را دامن میزند. زمانی که دانشآموز با زبانی بیگانه مواجه میشود که هیچ آشنایی قبلی با آن ندارد پرواضح است که شوک عظیمی به او وارد میشود و نمیتواند ارتباط منطقی-عاطفی با آن برقرار کند و در اینجاست که پدیدهای به نام غربت زبانی، شروع به خودنمایی میکند. غربت زبانی یعنی زندگی در برزخی رنجآور. غربت زبانی یعنی دورافتادگی از زبان مادری و آسوده نبودن با زبان دوم. حدود 25 میلیون نفر از جمعیت کشور غیرفارسیزبان هستند که 33 درصد از جمعیت کشور را شامل میشود اگر این تعداد قابلتوجه به زبان خود آموزش نبینند روند توسعه تخریب میشود و نرخ باسوادی که یکی از شاخصهای انسانی برای توسعه پایدار هست آسیب میبیند. بهجرئت میتوان گفت موتور محرکه توسعه و تحقق عدالت آموزشی، تحصیل به زبان مادری است. تدریس زبان مادری و تحصیل به زبان مادری بستر مناسب را برای رشد و شکوفایی استعدادها و موفقیت تحصیلی دانش آموزان فراهم میآورد و ساختارهای نحوی آن زبان را غنی و تقویت میکند.
عدم تحصیل به زبان مادری خشونتی نمادین علیه دانشآموز
دکتر حسن عشایری عصبشناس مشهور میگوید عدم تحصیل به زبان مادری، رشد زبانی را با تأخیر روبهرو میکند، یادگیری پایدار و ریشهدار را با مشکل مواجه میکند، هوش هیجانی را تضعیف میکند، تفکر را در سطح انضمامی باقی میگذارد و از فراروی آن به سطح انتزاعی جلوگیری میکند، افت شغلی را موجب میشود، فقر کلامی را دامن میزند و به اضطراب و تشویش و تنش برای دانشآموز میانجامد. دکتر عشایری معتقد است که زبان مادری نقش بسیاری در شکلگیری عواطف و هیجانات انسان دارد، برای مفهومسازی و رشد شخصیتی، عاطفی و اجتماعی انسان یک ضرورت است و به آموزش زبانهای دیگر کمک میکند. عدم تحصیل به زبان مادری به قول بوردیو خشونتی نمادین علیه دانشآموز است. چراکه به دانشآموز درد و رنجی گزاف وارد میآورد.
عدم حضور زبانهای مادری در نظام آموزشی فرآیند آموزش را فلج میکند
واضح است که زبانهای دیگر در برابر زبان فارسی نیستند بلکه باهم و در کنار هم هستند و یکدیگر را کامل میکنند. تحقیقات نشان میدهد افرادی که دوزبانه یا چندزبانه هستند مغزشان دیرتر پیر میشود، آلزایمر را در حد پایینتری تجربه میکنند، جهان بزرگتری دارند، منعطفتر هستند، به روی اندیشههای نو گشودهتر هستند، درزمینه شغلی و تحصیلی موفقترند، قدرت استدلال و تحلیل بیشتری دارند، در ارتباط با دیگران و روابط عمومی موفقترند و دایره واژگانی آنها گستردهتر است. هرچند، دوزبانگی و چندزبانگی یک امتیاز و مزیت محسوب میشود اما یادگیری زبان مادری در مرحله اول، شرط اساسی و مبنای مستحکمی برای یادگیری زبان دوم و سوم است. در پایان میتوان از تجربه کشورهای دیگر درزمینه آموزش به زبان مادری و آموزش زبان مادری و چندگانگی کردن نظام آموزشی نام برد که در این زمینه موفق عمل کردهاند. سنگاپور با 4 زبان رسمی، سوئیس با 4 زبان، کانادا با 2 زبان، عراق با 2 زبان، بلژیک 4 زبان و اتریش با 1 زبان رسمی سرتاسری و 3 زبان منطقهای رسمی (اتریش بااینکه 98 درصدش آلمانیزبان هستند اما زبانهای کرواتی و مجاری و اسلوونیایی رسمیت یافتهاند), الگوهای موفقی در این عرصه هستند.
تحصیل و تکلم به زبان مادری و تدریس زبان مادری دارای مبانی محکم حقوق بشری است که هم در ساحت نظر حقانیتش به اثبات رسیده و هم در ساحت عمل کار آمدیش محقق شده است و این حق را با هیچ توجیهی نمیتوان پایمال کرد. عدم حضور زبانهای مادری در نظام آموزشی آسیبهای جبران ناشدنی به دنبال دارد و فرآیند آموزش را فلج میکند. پایان تکزبانی در نظام آموزشی نقطه پایانی هست بر رنج دائمی انسان محروم از آموزش به زبان مادری.
این مطلب در شمارە 23 ماهنامە چیا بە چاپ رسیدە است.
آدرس کانال رسمی انجمن سبز چیا در تلگرام: chya2716@









ثبت دیدگاه