نرگس رفیعی. کارشناس ارشد علوم اجتماعی
(پاره اول/ بستر فقر)
فقر یعنی آسیبپذیر بودن، در معرض بودن و بیقدرت بودن در رویارویی با مخاطرات و پیشامدهایی که خانوار را تهدید میکند. همچنین به دلیل وسعت انواع معلولیت و مشابهت مشکلات افراد معلول، خواستههای مشابه و مخاطرات و آسیبهای مشترکی که همه معلولان را تهدید میکند، در این مقاله به آسیبشناسی معلولیت از منظر اقتصاد پرداختهشده است.
نداشتن درآمد و اندازه ناکافی دارایی شخصی و عدم دسترسی به امکانات، از دلایل پدید آمدن فقر هستند. ارتباط بین فقر و معلولیت چندوجهی و پیچیده است. فقر در ایجاد معلولیت با محیط زندگی آلوده، فقر غذایی، سوءتغذیه، نبود آموزش مهارتهای زندگی، درس و مهارتهای درآمدزا، حوادث جادهای و شغلی، تعارضات و درگیریهای قومی و گروهی و بلایای طبیعی مؤثر است.
متأسفانه در همهی کشورها، فقیرترین بخش جامعه از معلولان تشکیلشده است. این در حالی است که در اهداف توسعهی جهانی، جایگاهی برای معلولان منظور نشده است. سازمان ملل اولین بار در سال 1990 بانک اطلاعات معلولیتها را تدوین کرد. بر این اساس پراکندگی معلولیت در همهی کشورها از 1٪ در پرو تا 21٪ در اتریش تخمین زده شد. بر اساس گزارش سازمان جهانی بهداشت، 10٪ جمعیت هر جامعه را توانخواهان تشکیل میدهند و بیشترین بخش از جمعیت آنها فقیر هستند. سازمان بهداشت جهانی و سازمان ملل در سال 1992 نشان دادند که 4٪ جمعیت کشورهای درحالتوسعه و 7٪ جمعیت کشورهای صنعتی، دچار معلولیت هستند (متز، 2000). دلیل برآورد بیشتر شمار معلولان در کشورهای صنعتی نسبت به کشورهای درحالتوسعه، تشخیص و آمار دقیق آنها است. در مناطق روستایی به دست آوردن آمار دقیق معلولان دشوار تراست. این نشان میدهد که در جامعه روستایی یک معلول تمایل کمتری نسبت به دیده شدن و بهحساب آمدن بهعنوان یک معلول از خود نشان میدهد. این عدم همکاری برای معرفی خود بیشک به نبود عوامل آگاهیرسانی، حمایتی و تشویقی در برخی مناطق دلالت دارد.
سازمان بهداشت جهانی تخمین میزند که صد میلیون نفر در کل جهان به دلیل فقر بهداشت و سوءتغذیه دچار اختلالاتی شدهاند. پژوهشی نشان میدهد که در هند درصد معلولان در شهرها و روستاها یکسان است اما با توجه به اینکه بیشتر ساکنان آسیای جنوبی روستایی هستند، بنابراین جمعیت معلولان روستایی بیشتر از معلولان شهری است.
برنامهی آموزشی ریشهکن کردن فقر، خالی از سیاستها دربارهی معلولان
در کشورهای فقیر برای گروه معلولان، زندگی در شرایط بسیار دشوار اجتماعی، عاطفی و اقتصادی و نیز مرگهای در خاموشی بیشتر از کشورهای ثروتمند است. دلیل عمده مشخص است: محرومیت؛
محرومیت در زندگی اجتماعی، اقتصادی و سیاسی. برخی کشورهای صنعتی نیز مستثنا نیستند. در انگلستان بین سال 1998 و 1999 تنها یکسوم افراد ضایعه نخاعی بزرگسال شغل داشتهاند (بررسی نیروی کار، زمستان 1988 تا 1999). در پژوهشهایی که دربارهی معلولان انجامشده است، بیشتر به شایستگی آنان در داشتن شغل اشارهشده تا فقر و مشکلات و نگرانیهای واقعی این قشر. در سال 1996 کمیته همکاری توسعه از سازمان مشارکت و توسعهی اقتصادی، هفت هدف بینالمللی را برای پیشرفت در پژوهش برای کاهش ارتباط بین فقر و معلولیت نظر گرفت. این کمیته میخواست تعداد فقیرترین افراد در سال 2015 را تخمین بزند. این اهداف، بدون اینکه کوچکترین توجهی به ارتباط عوامل مؤثر در فقر و معلولیت، اقشار مختلف جوامع را موردبررسی قرارداد. نتیجه آن شد که برنامهی آموزشی ریشهکن کردن فقر، خالی از سیاستها دربارهی معلولان بود. نکته منفی این است که ممکن است انتظار جامعه همین باقی بماند که توانخواه باید در میزانی از فقر زندگی کند. گرچه بهتازگی برخی NGO ها، خیرین و دولتمندها در نطق خود از معلولان با عنوان حمایت یاد میکنند ولی دگرگونیهای اندکی در اقدام رسمی و قانونی دیدهشده است. بعلاوه اطلاعات آماری کامل و قابلاعتمادی از روند رو به رشد شرکت معلولان درصحنههای ورزشی، اجتماعی و اقتصادی جوامع وجود ندارد.
انتقال فقر مزمن از نسلی به نسل دیگر
افزون بر این در اهداف و استراتژیهای براندازی فقر، توجه نکردن به فقر مزمن و ریشهدار که اهم مشمولان آن از معلولین هستند، خطری مضاعف محسوب میشود. فقر مزمن اصطلاحاً نوعی از فقر است که بهتناسب شرایط شخص ماندگار است. تا زمان پایداری شرایط، شکستن یا تخفیف آن غیرممکن یا بسیار دشوار است. این نوع فقر از نسلی به نسل دیگر منتقل میشود. استابز در بنیاد نگهداری از کودکان اشاره میکند که از میان 180 نشریه، دوسوم آنها توسط مسئولین و کارمندان بدون نقص جسمانی نوشته میشوند و تنها پنج نویسندهی معلول در میان آنها وجود دارد (استابز، 1999).
چرخه سه وجهی فقر و معلولیت
منبع: گروه بینالمللی توسعه (لندن، 2000)
خانوادههای دارای سرپرست معلول لزوماً فقیر نمیشوند، اما در صورت فقر، فقر پایدار و عمیقی را تجربه میکنند
معلولیت تنها فرد معلول را متأثر نمیکند بلکه درآمد کنونی و آینده کل خانواده را متأثر میکند. تحقیقات در هند نشان داده که وضعیت خانواده دارای فرد معلول زیر حد میانگین اقتصادی است. در اوگاندا نیز خانوادههای دارای فرد معلول 38% بیشتر احتمال فقیر بودن را دارند. همچنین بسته به محیط زندگی، مصرف خانوار خانوادهای که سرپرست آن معلول است، 14 تا 22% کمتر از خانوادهای است که سرپرست آن معلول نیست. احتمال بروز فقر 15 تا 44% در خانوادههایی که سرپرست آنها معلول است بیشتر است. تحقیق در زامبیا نشان داد که کودکانی که در خانوادههای دارای فرد معلول زندگی میکنند، کمتر تمایل دارند وارد مدرسه شوند و حد بالاتری از سوءتغذیه را تجربه میکنند. جای چنین پژوهشهایی در کشور ما خالی است. در کل یادآور میشود که خانوادههای دارای سرپرست معلول لزوماً فقیر نمیشوند، اما در صورت فقر، فقر پایدار و عمیقی را تجربه میکنند. فقر در کشورهای درحالتوسعه، بدین ترتیب بدتر میشود. احتمال اینکه معلول اشتغال نداشته باشد؛ احتمال اینکه عضو دیگر خانواده نتواند وارد مدرسه یا بازار کار شود (به دلیل مراقبت از فرد معلول یا دلایل دیگر)؛ این واقعیت که هزینههای درمانی و آمدوشد خانواده بهمراتب بالاتر از سایر خانوادهها است؛ اینها هزینههای پنهان معلولیت است. علیرغم آشکار بودن رابطه فقر و معلولیت، آمارها این را نشان نمیدهند و همین امر برنامهریزی جهانی برای ارائه راهکارهای تخفیف و ریشهکن کردن فقر در بین معلولین را دشوار میکند.
توسط گروه برآورد معلولیت سازمان ملل، یک سری سرشماریهای سرتاسری و مدلهای پژوهشی طراحیشدهاند. کمیسیون اجتماعی و اقتصادی آسیا و اقیانوسیه سازمان ملل هم در بخشهای جنوبی و غربی آسیا، پرسشنامههای مربوط به موضوع معلولیت را طراحی کردهاند. بزرگترین پژوهش اکنون در افغانستان، اکوادور، کنیا، نیکاراگوئه و ویتنام انجامشده است. تخمین زده میشود که آنچه هرساله در دنیا از تولید ناخالص ملی به دلیل عدم حضور معلولان در چرخه کار و تولید کسر میشود، بین 37/1 تا 94/1 تریلیون دلار است. همچنین درآمد خانوادههای دارای عضو معلول در انگلستان 23% پایینتر از حد میانگین درآمد است.
حتی کرایه ماشین؛ خطری برای اقتصاد خانواده ضایعه نخاعی
خانوادههایی که فرزند ضایعه نخاعی دارند، شکایت میکنند که باوجود فراهم بودن وسایل حملونقل عمومی برای فرزندان سالم آنها، اتوبوس با درِ مخصوصِ ورودِ ویلچر یا جای قرار گرفتن آن برای فرزند توانخواه آنها نیست. مخارج روزانه برای کرایه ماشین خطری برای اقتصاد خانواده است. همچنین مدرسهها و مؤسسات آموزشی و حرفهای برای ورود و خروج، معمولاً فضا و امکانات مناسب ندارد. محرومیت افراد ضایعه نخاعی از شرکت در کلاسها و کسب دانش و مهارت برای بسیاری از خانوادهها حتی در قشر متوسط اقتصادی هم اتفاق میافتد. باز کردن حساب بانکی و رسیدگی بهحساب خود در بانکها برای بسیاری از افراد ضایعه نخاعی ممکن نیست. گرفتن وکیل یا قیم در مسائل مالی و اداری، علاوه بر محدود کردن دسترسی، اختیار و نظارت فرد بر داراییهای شخصی، این نگرانی را برای فرد ایجاد میکند که توسط وکیل یا قیم مورد سوءاستفادهی مالی قرار بگیرد. این دست محرومیتها، انتشار فقر به نسل بعد را هم محتمل میکند. در قوانین مصوب مجلس جای قانون الزام سازمانها به رعایت حقوق این دست از توانخواهان که در اثر حادثه دچار معلولیت شدهاند، خالی است.
آمار معلولان سازمان ملل نشان میدهد که نرخهای معلولیت در نقاط گوناگون جهان به دلیل طرحهای گوناگون پژوهشی، تعریفها، مفاهیم و روشها باهم قابلمقایسه نیستند. افزون بر این در هر فرهنگی آنچه در اختلالها منجر به حاشیه رفتن و حذف شدن میشود، گوناگون است. برای مثال کم بینایی در کشوری که عینکهای ویژه بهراحتی در دسترس هستند، منجر به حاشیه رفتن نمیشود و نباید معلولیت نام بگیرد. یا اینکه ضایعات نخاعی چنانچه برای کسی بروز کند که صاحب شغل ردهبالا بوده، نسبت به کسی که از سطح سواد و جایگاه شغلی مناسبی برخوردار نیست، اثرات متفاوتی دارد (الوان، 1999). در مورد اول، شخص آسیبدیده چنانچه ازنظر روحیه مشکلی نداشته باشد، به شغل خود ادامه میدهد ولی شخص دوم بهاحتمالزیاد به حاشیه رانده میشود.
تبعیضهای موسسهای، سنگ بنای تبعیضهای عرفی و دیدگاه عمومی
تا زمانی که گردآوری آماری میزان و نوع معلولیتها، جایی در سیاستگذاریهای کلان نداشته باشد، نمیتوان انتظار تغییر مثبت و ماندگار داشت. بهجز سازمان ملل و بانک جهانی هیچ سازمان دیگری در آمار و بررسیهای خود به فقر و معلولیت اشارهای ندارند. جنبههای گوناگون محتاج بررسی تخصصی در خصوص معلولیت شامل برابری، قدرت، حقوق بشر، فقر و به حاشیه راندن است (لی، 1999).
با توجه به شکل مشابه مشکل در کشور ما، این آسیب قابلتوجه است که چنانچه بیان جنبههای گوناگون مشکل، پیشنهاد، راهکار، تأکید و ممارست در پیگیری خواسته از سوی شخص یا گروهی که به آن مشکل ابتلای روزمره ندارند صورت پذیرد، بیشک با کمبودهایی همراه خواهد بود. این نوشتار نشان میدهد که چگونه تبعیضهای موسسهای، سنگ بنای تبعیضهای عرفی و دیدگاه عمومی را گذارده و تقویت میکند و بر تبعیضهای محیط چشمپوشی میکند. ارتباط بین فقر و معلولیت تا زمانی که توانخواهان از حقوق برابر با غیر توانخواهان برخوردار نباشند، ناگسستنی است (لی، 1999).
ادامه دارد…
منابع:
استابز، سو، 1999، درگیری با تفاوتها: خودکاوی یک روششناسی در موضوع معلولیت و پژوهش توسعه.
الوان، آن، 1999، فقر و معلولیت، پژوهشی در باب ادبیات، بانک جهانی.
خلاصه آمار معلولیت، 1990، نیویورک.
لی، هلن، 1999، معلولیت در مباحث توسعه، آکسفورد.
متز، روبرت، 2000، مباحث معلولیت، روندها و پیشنهادهایی برای بانک جهانی، بانک جهانی.
یو، ربکا، فقر مزمن و معلولیت، اگوست 2001. مجله معلولیت و توسعه. مرکز پژوهشهای فقر.
این مطلب در شمارە 23 ماهنامە چیا بە چاپ رسیدە است.
کانال رسمی انجمن سبز چیا در تلگرام: @chya2716









ثبت دیدگاه