امید رشیدی – کارشناس جغرافیا
چه سلامی/ میدانم کسی شایسته آن نیست/ اگر هم خوشحالتان میکند /سلام به همگی/ سلام ” بهزاد کوردستانی ”
حوادث طبیعی ازجمله زلزله، جزئی از رفتار طبیعی زمین برای رسیدن به تعادل است؛ اما چون در کشورهایی مثل ایران با خسارتهای جانی و مالی همراه است، آن را بلایای طبیعی میدانند. مقابله با زلزله بیمعناست و هرگز نمیتوان از وقوع آن جلوگیری کرد و حتی اگر بتوان از ساعتها قبل آن را پیشبینی کرد بازهم ما تنها نظارهگر فروریختن خانههایمان خواهیم بود؛ اما با شناخت علمی زمین و حرکات آن، با رابطه درست بر اساس توانمندیهای محیط طبیعی و مدیریت مناسب میتوان خسارات ناشی از آن را به حداقل ممکن برسانیم، کاری که در کشوری مثل ژاپن صورت گرفته است. در رابطه با رفتار ما در مورد زلزله و آنچه در این زمینه بایستی انجام شود، مراحل سهگانه قبل از زلزله، هنگام زلزله و بعدازآن قابلبحث است. در این نوشتار به دلیل اهمیت زیاد آن بیشتر به مرحله قبل از زلزله پرداخته میشود. مدیریت پایدار بحران یعنی علاج واقعه قبل از وقوع آن. با شناخت علمی از محیط طبیعی پیرامون خود و آگاهی از توانمندیهای آن برای رابطه مناسب و منطقی با این محیط خصوصاً در ساختمانسازی میتوانیم خسارات مالی و جانی را به حداقل ممکن برسانیم. مدیریت بحران چه معنایی دارد؟ وقتی هرلحظه به تعداد ساختمانهایی که مقاومتی در برابر زلزلههای متوسط هم ندارند، در شهرها و روستاها افزوده میشود؛ و یا ساختمانهای تخریبی و خسارتدیده براثر زلزله بدتر از قبل ساخته میشوند! وقتی از فرماندار شهرمان میپرسم چرا با دادن امتیاز آب، برق، گاز و…به ساختن خانههای بدون مجوز و غیراستاندارد شرعیت میدهید؟ و او در جواب میگوید فلان نماینده-برای رأی جمعکردن-ما را تحتفشار گذاشته بود! وقتی همه ما باهم متحد شدهایم تا هر طور شده به توسعه پایدار نرسیم و بجای امنیت پایدار مدام با هراس از زلزله زندگی کنیم. چراکه هنوز دزدی، خیانت، حلال، حرام و. را بازتعریف نکردهایم.
وقتی کسی برای فروش و سود بیشتر، ساختمانی چهار طبقه و بدون پارکینگ، با آهن ضعیف و مصالح غیراستاندارد در کوچهای با عرض چهار متر میسازد و تنها چیزی که هرگز به آن فکر نمیکند این است که ممکن براثر زلزلهای بر سر کسانی فروبریزد و راه امداد و نجات سایرین را بگیرد! آیا پولی که از این راه به دست میآورد حلال است؟ آیا او قاتل قربانیان احتمالی نیست؟ آیا او خود بهتنهایی خائن و دزد است؟ آیا جوشکاری که با آهن ضعیف اسکلت چهار، طبقه ساختمان را جوشکاری میکند دزد نیست؟ بنایی که دیوارها را میسازد در این جنایت و دزدی شریک نیست؟ مهندسی که با گرفتن رشوه سکوت میکند خائن و دزد نیست؟ مسئولانی که گاز، برق و آب و سایر خدمات را واگذار به همراه مسئولان بالاتر از خود دزد و خائن نیستند؟ عالم دینی مسجد آن محل مسئولیتی ندارد؟ وقتی با زلزلههای نهچندان بزرگ با خسارات جانی و مالی روبرو هستیم! یعنی اینکه گرفتار جبر محیط انسانی خود هستیم، به عبارت بهتر ما اسیر و برده افکار خود هستیم. انسان نادان و جامعه نادان مدام در رنج خواهند بود. اگر جامعه ما شناخت درست و علمی از حوادث طبیعی ندارد و آموزشهای لازم برای شرایط بحرانی ندیده است، چه کسانی وجه نهادهایی باید فرهنگسازی لازم را انجام دهند؟ معلوم است که دولت با در اختیار داشتن صداوسیما، آموزشوپرورش و سایر سازمانهای مربوطه مقصر اصلی میباشد. صداوسیما شبکهای بنام ورزش دارد و در سایر شبکهها هم ساعتها برای فوتبال و آفساید بودن و نبودن فلان گل برنامه دارد، کارشناس دعوت میکند و از پول ملت هزینه میکند، اما برای محیطزیست، آموزش حقوق و وظایف شهروندی و سایر مشکلات جامعه برنامهای ندارد! حتی اگر یک فعال مدنی یا زیستمحیطی بخواهد با هزینه خود به صداوسیما برود و سخنی بگوید اجازه ندارد یا در ساعت پنج صبح به او اجازه خواهند داد! ایکاش رسانه ملی برای جان شهروندان این مملکت یکصدم فوتبال ارزش قائل بود. آموزشوپرورش هم چنان در دام نمره جمعکردن، مدرکگرایی و بخشنامههای الکی گرفتار است که هرگز امیدی به آن نمیتوان داشت. ما عادت کردهایم اشتباهی را با اشتباهات بیشتر جبران کنیم. دولت بعد از هر زلزلهای بجای درس گرفتن از اشتباهات گذشته پیام تسلیت صادر میکند! وقتی ساختمانهای بیمارستان و مسکن مهر در زلزله کرماشان فروریختند دولت بجای عذرخواهی از فقر مردم سوءاستفاده کرده و وعده وامهای بیست و سیمیلیونی به آنها میدهد؛ اما هرگز اعتراف نمیکنند که اگر نظارت کافی بر ساختمانسازی داشتند و آن سرمایههایی را که الف. م ها از خزانه ملت غارت کردند، صرف مقاومسازی ساختمانها در برابر زلزله میکردند، مردم عزیزانشان را از دست نمیدادند. حتی وقتیکه بیاعتمادی مردم، جامعه مدنی و سازمانهای مردمنهاد به کارآمدی سازمانهای دولتی ازجمله هلالاحمر دیدند-که متأسفانه بینظمی، ترافیک ناهماهنگی در امدادرسانی را به دنبال داشت-بازهم از خودشان تشکر کردند که موفق عمل کردند! و اما آیا ما مردم تنها قربانیان بیدفاعی هستیم که گرفتار جبر محیط اجتماعی خود شدهایم یا اینکه با مطالبه نکردن حقوق شهروندی خود و فرار از مسئولیتهای شهروندی، خود نیز بخشی از مشکل هستیم؟ وقتی کمی بعد از هر زلزله تا زلزله بعدی دچار فراموشی میشویم. وقتی خط قرمز نداریم و هرگز نخواهیم گفت دیگر بس است و ساختن این ساختمانهای بالقوه قاتل را متوقف نمیکنیم. اینهمه ترس از زلزله برای چیست؟ وقتیکه بدون توجه به توان محیط طبیعی، بر روی رسوبات نرم کنار رودخانهها و بقایای تالابها و دریاچههای قدیمی ساختمانهای بلندمرتبه، سنگین و غیراستاندارد میسازیم، البته که بایستی مدام در ترس زندگی کنیم و حضور همیشگی مرگ را براثر زلزله احساس کنیم. چرا ما از امنیت پایدار گریزانیم؟ و بافرهنگ مرگ دوستی امان از نقش قربانی بازی کردن و مظلومنمایی لذت میبریم؟ وقتی با شناخت بهتر محیط طبیعی پیرامون خود و رابطه متناسب با توانمندیهای آن میتوانیم زندگی بهتر و آرامش پایدارتری داشته باشیم، چرا باهم متحد میشویم تا هرگز به توسعه و امنیت پایدار نرسیم! کی میخواهیم از گفتمان زنده ماندن صرف و تلاش برای بقا گذر کرده وزندگی را آغاز کنیم؟ درحالیکه ما میتوانیم با تغییر تفکر و سبک زندگی خود از این بحرانها گذر کنیم، برای این مهم ابتدا از خود آغاز کنیم و خود الگوی آنچه از دیگران انتظار داریم باشیم. مردم زمان زیادی را به بحثهای خرافاتی و غیرعلمی در مورد زلزله اختصاص میدهند و مدام از آن میترسند! اما از شناخت واقعی آن گریزانند، چراکه آگاه شدن از هر موضوعی مسئولیت به دنبال دارد. چرا مسئولیت گریزی بخشی از فرهنگ ما را تشکیل میدهد؟ بعد از زلزله کرماشان اگرچه صحنههای ناب از همکاری، همدردی و کمکرسانی مردم را شاهد بودیم اما بعد از زلزلههای اخیر به دلیل عدم آگاهی درست از زلزله توسط عدهای از مردم شاهد اختلال در امدادرسانی، ترافیک و بسته شدن معابر عمومی، سلفی گرفتنها با حادثه دیدگان، صفهای طولانی پمپبنزینها و سایر رفتارهای نابجا بودیم. به فرض خانه همسایه امان فروریخته و ما اتفاقی سالم ماندهایم، آیا اولین کاری که باید بکنیم کمک به مصدومان و زیر آوار ماندگان است یا فرار از محل حادثه؟ بهراستی اینچنین رفتارهای ناشایستی نشان از سقوط معنویات جامعه نیست؟ در شرایط بحرانی میتوان سقوط یا اوج معنویات جامعه را دید. معلوم است که بازسازی اصولی ساختمانهای تخریبشده و آسیبدیده در زلزله بر طبق نقشه جدید و اصولی و همچنین فراهم کردن بودجه لازم وظیفه دولت است و هرگز نمیتوان با بیست یا سی میلیون تومان وام از مردم انتظار داشت که خانههای مقاوم در برابر زلزله بسازند. وضع قوانین مناسب برای هر نوع ساختوساز در مناطق مختلف کشور، اجرای دقیق و نظارت بر اجرای ان نیز وظیفه دولت است؛ اما وقتی بیمارستان تازهساخت دولتی و ساختمانهای مسکن مهر که توسط دولت نظارت و اجراشدهاند قبل از خانههای مردم عادی فرومیریزند و حتی بابت آن از مردم عذرخواهی هم نمیکنند، هیچ امیدی به بهبود وضع موجود نیست. آداب شهروندی چیزی نیست که در لحظه و یا هنگام بحران به مردم آموزش داد، اینکه عدهای از ساکنان یک روستا مانع امدادرسانی به روستاهای بالادست نشوند و به حقوق سایر شهروندان احترام بگذارند، بایستی از کودکی در مدرسه، خانواده و رسانهها آغاز کنیم.
این مطلب در شماره 27 ماهنامه چیا چاپ گردیده است.
ثبت دیدگاه