
ئامانج قربانی
در حمایت از انجمن محیط زیستی ولات بوکان
اشاره بە این جملە اسنل آدامز کە وحشتناک است که ما برای حفظ محیط زیست ناچاریم با دولت های خود بجنگیم وضع موجود سیستم سرمایه داری جهانی و نوع نگاه سود محور آن را به بحران های محیط زیستی را به آسانی در ذهن ها متبلور می سازد، حفاظت از محیط زیست یکی از مهمترین دغدغه های بشر است چراکه افزایش جمعیت، رشد صنعت، مصرف زدگی افسار گسیخته، تغییرات آب و غیرو حق زندگی در محیط زیست سالم حفاظت بیشتر از محیط زیست را طلب می کند اصل حفاظت از محیط زیست که در اعلامیه ۱۹۷۱ استکهلم مطرح شد به عنوان یکی از اصول اساسی حقوق بشر تلقی می گردد که در اصل اول اعلامیه استکهلم مورد تاکید قرار می گیرد و از آن روز این حق در سطح عالی ترین مقررات کشورها یعنی در قانون اساسی مستقر می گردد و در اکثر قوانین اساسی کشورها اصل یا اصولی در جهت برخورداری انسان از محیط زیست سالم مورد توجه قرار می گیرد که در این رابطه در کشور ما در اصل ۵۰ قانون اساسی آمده است:
(در جمهوری اسلامی، حفاظت محیط زیست که نسل امروز و نسل های بعد باید در آن حیات اجتماعی رو به رشدی داشته باشند، وظیفه عمومی تلقی می شود، از این رو فعالیت های اقتصادی و غیر آن که با آلودگی محیط زیست یا تخریب غیر قابل جبران آن ملازمه پیدا کند، ممنوع است) همچنین قانون و مقررات برای استفاده عقلایی از مواهب محیط زیست در کانون توجه بسیاری از دولت های جهان قرار گرفته است.
حفظ محیط زیست و پاسداشت طبیعتی که در خطر نابودی قرار دارد رسالتی جهانی است، امروزه بسیاری از سازمان های حفاظت از طبیعت در جهان به خوبی به پیوند نزدیک مسائل محیط زیستی در عرصه گیتی آگاهند. همانگونه که مشهود می باشد جهان در لبه پرتگاه بحران محیط زیستی قرار دارد و انسان با دستیابی به فناوری ها و تکنولوژی های مختلف تسلط خود را برطبیعت افزایش داده و در مقیاس های گسترده محیط زیست خود را تخریب می کند. این شرایط برای ایران هم وجود دارد و از جمله بحران های زیست محیطی می توان به نابودی لایه ازن، باران های اسیدی، تغییرات اقلیمی، آلودگی های رادیواکتیویته، جنگل زدایی، فرسایش خاک، تخریب زیستگاه های حیوانات و موارد بسیاری دیگری کە دامن زاگروس و البرز را در نوردیده است اشاره کرد. آنچه همگام با عنوان مطروحه نگارنده است اشاره به این وضعیت است که دولت به تنهایی در هیچ حوزه ای چه حوزه های اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و محیط زیست و چه حوزه دین و اخلاق نمیتواند مشکلی را حل کند و راه حل اساسی این است که حل مشکلات به مردم سپرده شده و دولت از اقدامات مردمی پشتیبانی کرده و برای آنان تسهیلات لازم را فراهم کند. امروزه عموم مردم به این سطح از آگاهی رسیده اند که مسائل زیست محیطی در زندگی روزمره آنها نقش دارد و تا جایی که سواد زیست محیطی را از سواد خواندن و نوشتن ارجح تر دانسته اند، آموزش حقوق محیط زیست توسط سازمان های مردم نهاد به مردم و حساس سازی آنها که منجر به همکاری و مشارکت مردم در حل بحران های زیست محیطی، حفاظت از محیط زیست و تحقق توسعه پایدار می گردد . اشاره به اهمیت آموزش در مسیر اصلاح وضعیت محیط زیست جهان و توصیه به سازمانهای دخیل در این موضوع در جهان در راستای اجرای برنامه آموزش گسترده همگانی قدم نهاده است و زندگی با طبیعت و احترام به آن باید در متون آموزشی تمام سطوح تحصیلی درکشورهای جهان وارد شود . عزم عمومی به منظور جایگزینی اندیشه انسانی به جای اندیشه سودمحور و سرمایه داری است و آنکه اگر نهادهای وابسته به سازمان ملل، حقیقتاً به دنبال اصلاح وضعیت محیط زیست جهان هستند و زین پس بایسته آن است نوع نگاه به انسان و طبیعت را اصلاح کنند و در دستور کار کشورها قرار دهند.
در کشور ما این تمهیدات که سالهاست آن را به تصویر مدراک شکیل و بسته بندی شده رزومه های تسهیل گر در روابط بروکراسی خود به ابزار صدای دهل و سرنای منفعت خود دمیده است مدت های مدیدیست سیاست های نادرست مدیریتی و عدم توجه به نقش و رسالت مردم و سازمانهای مردم نهاد و عدم علم به علوم ارزیابی زیست محیطی از طرف مدیران ارشد کشور را تحقق بخشیده است، از بحران اجتماعی محیط زیست گرفته تا اوضاع ناگوار موجودی های منابع طبیعی و صعود به سمت سقوط امنیت غذایی همه و همه ناشی از تداوم ذهنیت توسعه طلبی ، تشویق و ایجاد بنگاههای جزیره ای جهت تبیین و جبران اقداماتی است که می رود بە اشتباهات منفعت طلبانه ای که در چند دهه اخیر در دستور کار سیستم های سرمایه داری قرار گرفته است دامن جدی بزند. برنامه ریزی سیستم های مدرنیته که به طبع آن هژمونی آنها دول خاورمیانه را نیز فراگرفته است رفته رفته به سمتی می رود که در کشور ما نیز چنین برایندی بر برهم زدن هم زیستی مناسب اکوسیستم های متنوع و توجه به بحث تنوع زیستی را در تمام ابعاد آن همراه با به بن بست رساندن مفاهیم تنوع فرهنگی و اکولوژی اجتماعی (به عنوان بعد چهارم تنوع زیستی ) را نیز تحت تاثیر فراوان قرار دهد.
در این ارتباط با فراهم شدن چنین بستر نامناسبی که می تواند ناشی از اتخاذ سیاست های نامناسب شورای عالی محیط زیست در زمینه آموزش و ترویج فرهنگ زیست محیطی در بخش جوامع محلی و توجه کمتر به نقش مفید سازمان های مردم نهاد باشد می تواند برایند رفتار اجتماعی جامعه مورد تهدید آسیب های همراه آن که جهتی قهقرایی در پیش گرفته است را به خودی خود بیشتر نماید.
بنابراین با چنین ذهنیتی در جامعه و در قالب پیکره دولت که فرهنگ غالب آن حفظ محیط زیست را ایده آلیستی پنداشته و از طرفی آموزش و مقابله با هر گونه تخریب مطابق اصل ۵۰ قانون اساسی را دست و پاگیر فرض نموده ؛یکه تازی های استفاده از کاربری های خاص برای افراد خاص از جمله مصوب کنندگان زمین خواری، انتقال دهندگان آب کردستان و هاضمان مناطق حفاظت شده سازمان محیط زیست که مصداق آن موجود است افزایش چشمگیری را می تواند به دنبال داشته باشد.
الاایحال در چنین اوضاع و احوالی که واژه محیط زیست ذهن ها را به سمت بحرانهای مدیریتی سوق می دهد سوی نگاشته خود را به اتفاقات این روزهای کردستان که می رود بحران تازه ای را به نام ممنوعیت فعالیت سازمانهای مردم نهاد چون انجمن محیط زیستی ولات بوکان و چلچمه دیواندره باشد معطوف می کنیم.متاسفانه اخیرا در مناطق غربی کشور از جمله استانهای آذربایجان غربی و کردستان خبرهایی مبنی بر دخالت فرمانداریها و شهرداری ها جهت به تنگنا کشاندن سازمانهای مردم نهاد که توسعه را با هر عنوانی روا دانسته اند احساسات دوستداران محیط زیست را جریحه دار کرده است.
رفتاری که پایههای برنامهریزی آن را معامله گران و دگراندیشان به تخریب و نیستیِ پایدار برای هستیِ طبیعت گره بستهاند و با نادیده گرفتن اصول اخلاقی و به دنبال آن نادیده گرفتن اصل یاد شده قانون اساسی ، آنچه را که میتوانست نابودگر باشد بکار گرفتند و محیط زیست را به کام خود به رگبارِ بی تفاوتی بستند، اقدامامی فراتخریب که از دوران نفی ارزشها که با حمله به مناطق تحت حفاظت محیط زیست شروع شده بود اکنون با پیشروی های خود چیدمان محیط زیست کشور را نیز ترکیبی خودخواهانه و ابزاری برای پیشروی های خود بسته بندی و مورد هدف جناحی قرار داده و نه تنها میبایست به حفظ محیط زیست و بازگشت به خط توسعه پایدار بیانجامد بلکه خود شکلی از اشکال ناکارآمدیست که جامعه خارج از گود را اجبار به تشکیل نهادهای مختلف برای حفاظت بعنوان دفاعی ذاتی و جنبشی در خور مبدل کرده است. این ذهنیت اقتدار سالهاست محیط زیست را از حوزەی جامعە دور و صرفا دولتی نمودن امور را همانند علم بە ابزار هژمونی ایدئولوژیک مبدل نموده است.
بنیان و هستی و آزادی جوامعی کە با امکانات ذاتی خودش قادر بە تامین سلامت و حفاظت خویش نباشد، بدین صورت مورد تهدید و نابودی قرار میگیرد و چه بسا آنانی که در میدان عمل حفاظت از محیط زیست قرار گرفتهاند را خاطی و خاطیان را تصمیم گیرندگان و به عنوان تعیین تکلیف کنندگان زیست بوم معرفی نماید.
ثبت دیدگاه