کاوە کورستانی
با جدیتر شدن مسالهی محیطزیست و عاملیت قریب به کل انسانی این بحران از سویی و توان بالای زمین برای انتقام و قهر از سوی دیگر، بسیار الزامی مینماید تا قدمهایی حساستر و دقیقتر در مسیر زندگی و پیشرفت برداشت تا ضمن جبران اشتباه و خسران گذشته، راهکاری برای ترمیم زخمهای بشری بر پیکرهی طبیعت یافت. آنچه در ابتدای راه دلجویی و جبران لطمات انسان بر طبیعت – اگر قابل به جبران باشد- به اذهان متبادر میشود، رسیدن به تعریف و مفهومی از محیطزیست است.
با جستجویی ساده به روشنی می توان دریافت که تعاریف بسیاری برگرفته از جغرافیا، باورها و یا تخصص افراد در این زمینه وجود دارد که اغلب به گونهای محیطزیست را به عنوان موجودیتی مستقل از بشر در سویی قرار داده و حق بهرهبرداری و یا عدم آن را برای انسان در نظر میگیرند. با این وجود میتوان مجموع این دیدگاهها را به دو دستهی کلی تقسیم کرد که در دیدگاه اول، محیطزیست را به تمامی محیطهایی که در آنها زندگی جریان دارد تعریف میکنند. در این دیدگاه محیطزیست با توجه بر همکنشهای میان انسان و طبیعت از دیدگاه او توصیف میشود. لذا انسان با توجه به نیازها، باورها و افقهای پنداشتی خود، محیط اطراف را تفسیر کرده و اساسا محیطزیست، هرآنچه است که انسان را احاطه کردهباشد و انسان مجاز است درخور شرایط خود به تصمیمگیری دربارهی محیطزیست خود بپردازد. این دیدگاه نگرش غالب بر محیطزیست میباشد و دنیای کنونی ما به خاطر این اندیشه دستخوش تغییرات گشته است. زیادند مهندسین، پزشکان، کشاورزان، مسئولین و… که بر این مبنا اعمال و کارهای خود را انجام داده و با تفسیری بر مرکزیت منافع بشری آن را توجیه میکنند.
این البته تنها نگرش موجود نیست. در نگرشی دیگر، محیطزیست عبارت است از آن چه فرایند زیستن را احاطه کرده، آن را در خود فرو گرفته و با آن در کنش متقابل قرار دارد. با توجه به این تعریف، نمیتوان مرزی برای محیطزیست و فرایند حیات در نظر گرفت. بدین ترتیب محیطزیست همه چیز را دربر خواهدگرفت. هم انسان و هم دیگر موجودات، بدون آن که موجودی ورای همه قرار گیرد تا آن گونه که بخواهد در محیطزیست، دست به تغییرات بزند. به بیان دیگر این محیطزیست است که در درون خود محیطهای گوناگون گونههای مختلف را جای میدهد.
در جامعه ما هر وقت به تشکلی یا فردی زیستمحیطی گفته میشود ، این مفهوم اکثرا در اذهان متبادر میشود که تشکل یا فردی مدافع حقوق گیاهان یا جانوران است و حساس به گرمایشها، سرمایشها، گرسنگی و یا کشتار سگی در شهرها و یا فریاد پرعاطفهی چشمهای در بیابان است. این نوع از دیدگاه دربرگیرندهی نوعی از اندیشه است که انسان را جدای از محیطزیست میپندارد. ولی تقلیل حیطه فعالیت این افراد نه تنها کمکی به حل مسایل نخواهدکرد بلکه کلیت به هم پیوستهی حیات را نیز میتواند به مخاطره اندازد. اگر به هر دلیلی گونهای سعی در ازدیاد یا کم نمودن پدیدهای درونگونهای در سایر موجودات نماید، کاستیای در کل هستی پدید خواهدآمد که مشکلات آن گریبانگیر همه موجودات خواهد شد.







ثبت دیدگاه