کویستان احمدزاده
انحصار زمین و منابع، مشخصهی دورهی سرمایهداری نیست بلکه در نظام فئودالیسم هم مالکیت خصوصی به درجاتی تکامل یافته بود و عمده مالکانی وجود داشتند که زمینهای بزرگی را در انحصار خود داشتند. اما با پیداش سرمایهداری بود که این امر به مقیاس گستردهای شکل گرفت و به صورت غیر طبیعی، نیروهای مولد از ابزار تولید ازجمله زمین رانده و جدا گشتند. دهقانان به طور گسترده تبدیل به حاشیه نشین شهری شدند و پرولتاریای نوین را بهوجود آوردند .
مقدمهی پرداخت ساختار نوین اقتصادی و اجتماعی، همانا تسلط بر زمین و منابع طبیعی بود. نیتروژن، فسفر و پتاسیم از خاک مزارع غارت شد و به صورت مواد، غذا و الیاف به شهرها منتقل شد و همزمان بر آلودگی شهرها با تراکم جمعیتی زیاد، افزود و خاک را از عناصر اصلی خود محروم کرد و بر اساس تحلیل مارکس، این آغازگاه قهر انسان از طبیعت بود.
و این شیوه در ارتباط میان مرکز و پیرامون، در نظام سلطهی سرمایهداری بسیار آشکارتر است زیراکه حمل، غذا و الیاف در مقیاس بزرگ و مسافت طولاتی، شکاف سوخت و سازانهی مشهودی در ایجاد گسیختگی اکولوژیک میان شهر و روستا ایجاد نموده و این شکاف جنبهی جهانی شده به خود گرفت و مزید برعلت، جهت افزایش سلطهی جهانی شد. با این حال قدرت مداران و سلاطین جهان به هیچ وجه درسدد اعمال قدرت خود در راستای انجام تغییرات ضروری نیستند و حل معضلات با تغییر تمایلات شخصی کرسی نشینان قدرت، امکان پذیر نیست. لذا ماهیت، ساختار قدرت است که از بدحادثه، همین ماهیت است که آنان را بر مسند قدرت نشانده است. در این ساختار موجود است که هر بخش از آن باواسطه یا بلا واسطه، بر پایهی اصالت سودی رذیلانه و آنی بنا گشته است و اگر هر بخش از سیستم نتواند خود را با آن شرایط تطبیق دهد، حذف یا به حاشیه رانده میشود. به عبارت دیگر، از جمله ملزومات تکیه بر اریکهی قدرت، دارا بودن همان دیدگاه سود محور است. پیامد ظهور این دیدگاه، تخریب کوچک مقیاس طبیعت نیست بلکه به درازای تاریخ، عمر دارد و در مقیاسی بزرگ، بیابانزایی و غارت منابع حیاتی کرهی خاک را درپی آورده است، مصادق این مورد، انفجار نخستین بمب هستهایی در ژوئن سال 1944 بود. مسابقهی تسلیحاتی، استعمار، انحصار و استفادهی نابهینه از منابع خاکی وآبی، زبالههای ناشی از تولید مواد زائد، به پدیدهی مشهود و وافر تبدیل شده است. به نظر میرسد که انسان بر خلاف سرشت طبیعی، اعلام جنگجهانی بر علیهی پیرامون خود نموده است. البته این بدین معنی نیست که بدونه تغییر ساختار قدرت، نمی توان هیچ تغییر مفیدی به نفع محیط زیست به بار آورد؛ زیرا محتمل است که به عنوان مثال: تولید و استفاده از انرژی خورشیدی میتواند در بسیاری از عرضهها ارزانتر پاکتر از سوخت سنگواره تمام شود و یا استفاده از وسایل حمل و نقلی مانند اتومبیل که خود به خود آلودگیزا هستند به حداقل رسیده و وابستگی بشر به مصرف دیوانهوار سوخت کاهش یابد. مراکز تولیدی و مصرفی در طرحهای جامع، تغییر مکان یابند و فناورهای آلاینده، در حد امکان کاهش یابند. این بدین معناست مقاومت فردی و اجتماعی در برابر موارد ذکر شده، نیاز به مدت زمان زیادی در جهت هر چه بیشتر آثار مخرب به جای مانده در دل زمین، دریا و هوا دارد.
ثبت دیدگاه